«پادشاهی ماد» اثر اقرار علی‌یف

«پادشاهی ماد» اثر اقرار علی‌یف

کتاب بخوانیم؛ سقراط، «ننه دلاور» و «شبح اُپرا»

پروفسور «اقرار علی‌یف» از معدود کسانی است که به طور تخصصی به مطالعه و پژوهش درباره «تاریخ امپراطوری ماد» پرداخته است. اهمیت امپراطوری ماد از آن جایی افزایش می‌یابد که "اولین تجربه مشترک و وسیع حکومت‌داری میان ساکنین فلات ایران و آریایی‌های مهاجر" بود، اتحادی تاریخی که به مرز‌های قلمرو ایران شکل داد و تاثیرات زیادی در «خاورمیانه و خاور نزدیک باستان» از خود به جای گذاشت.

کتاب «پادشاهی ماد» چیزی فراتر از تاریخِ صرف است و در یازده فصل می‌کوشد با دقت تمام، همه‌ی زوایای قومی، تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ماد‌ها را به تصویر کشد. کتاب با توضیحاتی پیرامون منابع و روش تحقیق خود آغاز میشود و مختصات طبیعی و جغرافیایی فلات ایران و ماد‌ها را رسم میکند. در فصول چهارم تا ششم خاستگاه قومی، زبانی ساکنان فلات ایران توضیح داده میشود و سپس به شواهد مکتوب و معتبر تاریخی درباره ماد‌ها و اتحادیه‌های آن‌ها میپردازد که مهمترین بخش کتاب در اینجا شکل میگیرد.

از فصل هفتم با «دولت مادها» و پادشاهان آن‌ها روبرو میشویم و ترکیب جمعیتی و مسائل مختلف اجتماع آنان را لمس میکنیم. فصل نهم، تحکیم و گسترش قدرت ماد‌ها را به تصویر میکشد و حکومت «هووخشتره» و جنگ‌هایی را شاهدیم که به تشکیل «امپراطوری ماد» انجامید. در نهایت در فصل دهم سیر سیاسی جامعه ماد‌ها تا قرن ششم پیش از میلاد و سقوط دولت ماد را میخوانیم و در فصل یازدهم و پایانی کتاب مروری بر نبرد‌های طبقاتی در شاهنشاهی هخامنشی و قیام‌ها و مبارزات ماد‌ها دارد که موضوع مهم و جذابی به شمار میرود.

اقرار علی‌یف، (۲۰۰۴-۱۹۲۴) از جمله خاورشناسان و مورخانی بود که تسلط زیادی به زبان‌های باستانی داشت و در راه پژوهش خود، متون و کتیبه‌های میخی، سومری، اکدی و آشوری را مورد بررسی دقیق قرار داد. وی با فرهنگ مردمان باستان این منطقه به خوبی آشنا بود و بیشتر آثارش نیز به تاریخ مادِ باستان و حوزه قفقاز اختصاص داشت، از سویی با روش‌های جدید پژوهش تاریخی و باستان‌شناسی آشنایی داشت و امروزه او را به عنوان یکی از معتبرترین پژوهشگران در این حوزه تلقی می‌کنند. کتاب «پادشاهی ماد» از جمله آثاری است که خلاء آن دهه هاست در میان آثار مرتبط با تاریخ ایران حس می‌شود.

«پادشاهی ماد» اثر اقرار علی‌یف به اعتراف همگان یکی از دو منبع اصلی و جامع درباره تاریخ ماد‌ها است. کتاب دوم و معتبر در این حوزه، «تاریخ ماد» اثر ایوان دیاکونوف می‌باشد. علی‌یف مخالف ساده‌نویسی و تقلیل مباحث تاریخی بود، به همین دلیل آثار وی در عین دقت و استقلال، ارجاعات و توضیحات فراوانی دارند. با وجود نگارش کتاب در دوران حکومت شوروی، کمتر نشانی از تاثیر ایدئولوژی در آن میتوان یافت. از طرفی علی‌یف مخالف جدی «پان‌ترکیسم» بود و همین مساله موجب شد که در کشور خود نیز ناشناخته باقی بماند و آثارش مورد نقد‌های مغرضانه و بی‌پایه واقع گردد.

«پادشاهی ماد» از آن دست کتاب‌های تاریخی است که با یک جامعیت علمی، به تفصیل به بررسی یکی از مهمترین دوره‌های تاریخ ایران میپردازد که کمتر شناخته شده است و منابع فراوان و معتبری درباره آن در دسترس ما نیست. این کتاب در عین جذابیت و تازگی برای علاقمندان به «تاریخ ایران باستان»، از جمله آثاری است که میتواند بار‌ها مورد بررسی و ارجاع متخصصان و پژوهشگران تاریخ قرار گیرد.

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

چاپ سوم کتاب «پادشاهی ماد» اثر اقرار علی‌یف با ترجمه «کامبیز میربهاء» توسط انتشارات ققنوس به تازگی عرضه شده است. این کتاب در ۷۰۲ صفحه و با قیمت ۸۵.۰۰۰ تومان در دسترس علاقمندان به تاریخ ایران میباشد.

از متن کتاب: "منابع مکتوب تاریخ ماد انگشت شمار است. حکمرانان سومری و اکدی و عیلامی از آغاز هزاره سوم پیش از میلاد مکرر به منطقه سلسله جبال زاگرس لشکرکشی میکردند. به ویژه جنگجویان آشوری، میهمانان ناخوانده‌ای بودند که حملات خود را از هزاره اول پیش از میلاد آغاز کرده بودند. هر یک از پادشاهان یا فرماندهان فاتحِ نواحی زاگرس فرمان میداد تا شرح فتوحاتش را در این کشور‌ها بر سنگ‌ها نقر کنند. این نوشته‌ها معمولا متنی جانبدارانه، اما باشکوه دارند. "

منتخب کتاب‌های پاییز امسال که ارزش خواندن دارند

روزنامه هفت صبح: بهار کتاب، چند مقطع است؛ مقاطعی که کتاب‌فروشی‌ها و ناشران چشم به آن دارند و می‌توانند بخشی از هزینه فعالیت خود را در این دوره‌ها جبران کنند، اولی در روز‌های منتهی به سال و پیش از نوروز است که بازار کتاب تا حدودی جان می‌گیرد و مردم برای تعطیلات‌شان خرید می‌کنند یا کتاب به همدیگر هدیه می‌دهند.

دوم اردیبهشت ماه که مقارن است با ایام برگزاری نمایشگاه کتاب و سوم هم پاییز. با شروع سال تحصیلی، بازار کتاب جانی دوباره می‌گیرد. به هر حال بازگشایی دانشگاه‌ها در این وضعیت تأثیر مستقیمی دارد و شور و هیجانی که با خود می‌آورد، در چرخه صنعت نشر هم مؤثر است.

با این مقدمه سراغ بعضی کتاب‌هایی رفته‌ایم که یا به‌تازگی منتشر شده‌اند و آثار مهم و خواندنی هستند و یا اینکه در ماه‌های گذشته چاپ شده‌اند و همچنان می‌توانند پیشنهاد‌های خوبی برای خوانندگان باشند، به‌خصوص آن‌ها که ممکن است در روز‌های پایانی هفته، بنا به تعطیلات، فراغتی داشته باشند.

۱. در کشاکش دین و دولت

محمدعلی موحد - انتشارات ماهی

 

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

منتخب کتاب‌های پاییز

استاد محمدعلی موحد، پژوهشگر، عرفان‌پژوه، مورخ و حقوق‌دان برجسته، به‌تازگی کتابی منتشر کرده با عنوان "در کشاکش دین و دولت". این کتاب، پژوهشی علمی - انتقادی است در باب دین و دولت و رابطه آن‌ها بعد از اسلام.

در واقع گزارشی فشرده است که از دوران ۳۰ ساله پس از رحلت پیامبر (ص) آغاز می‌شود و می‌کوشد با دقت در مضمون روایت‌های مورخان، تصویری قابل اعتماد از آن دوران به‌دست دهد. این دوره ۳۰ ساله که تا صلح امام حسن (ع) ادامه یافت، آبستن وقایع شگرفی بود که سرنوشت حکومت زیر پرچم اسلام را رقم زد.

مورخان اسلام آن را نمونه‌ای نادر از حکومتی می‌دانند که قدرت و قداست را در خدمت خود داشت؛ هر چند به‌زعم نویسنده، تاریخ سخن دیگری می‌گوید.


۲. تفریحات ایرانیان

رودی مته - انتشارات نامک

منتخب کتاب‌های پاییز

رودی مته، ایران‌شناس و خاورشناس آمریکایی، اصالتاً اهل هلند است. جالب اینجاست از خانواده‌ای در طبقات پایین جامعه به دنیا آمده، اما سرنوشت او را به‌سمت یادگیری زبان فارسی کشاند.

بعد از آن هم به‌تدریج به دوره صفویه علاقه‌مند شد و کتاب‌هایی هم در این زمینه نوشته؛ از جمله "تاریخ پولی ایران؛ از صفویه تا قاجاریه" و "زوال صفویه و سقوط اصفهان". حالا هم سراغ موضوعی رفته که با عنوان "تفریحات ایرانیان" چاپ شده است.

این کتاب را انتشارات نامک به‌تازگی با ترجمه مانی صالحی علامه چاپ کرده است. کتاب به روند شیوع توتون، تنباکو، چای، قهوه و ... در دوران صفویه و قاجار می‌پردازد و تحقیقاتی مفصل و جامع در این‌باره است.


۳. بازداشتگاه صورتی

آدام آلتر - انتشارات ترجمان علوم انسانی

منتخب کتاب‌های پاییز

اغلب ما فکر می‌کنیم انتخاب‌های‌مان در زندگی کاملاً در اختیار خودمان هستند، اما هیچ می‌دانید رنگ‌ها چه تغییراتی در حالات درونی ما دارند؟ یا باور می‌کنید نام‌تان می‌تواند چگونه سرنوشت‌تان را عوض کند؟ آب و هوای هر روز، نگرش کلی ما را در آن روز جهت می‌دهد و انواع عوامل محیط پیرامونی، می‌توانند تأثیراتی عجیب روی ما داشته باشند.

آدام آلتر در کتاب "بازداشتگاه صورتی" برای اثبات حرف خود، آزمایش‌های اعجاب‌آور بسیاری انجام داده است و آن‌ها را با زبانی ساده و گیرا و گاهی حتی طنزآمیز توضیح می‌دهد. کتاب او هم برای تأثیر گذاشتن بر دیگران به کار می‌آید و هم برای آگاه شدن به اینکه چقدر تحت تأثیر عوامل بیرونی هستیم.


۴. دوربین مؤلف

حسین جعفریان - انتشارات چشمه

منتخب کتاب‌های پاییز

حسین جعفریان، فیلمبردار آثاری نظیر "چهارشنبه‌سوری"، "درباره الی"، "فروشنده"، "رستاخیز" و ... در کتاب "دوربین مؤلف"، پشت صحنه فیلم‌هایی را روایت می‌کند که در آن‌ها حضور داشته. البته بسیاری از مطالب از دریچه تخصص جعفریان بیان می‌شود، اما مطالعه آن برای تمام خوانندگان جذاب است؛ اینکه بر یک فیلم سینمایی چه می‌گذرد تا ما آن را روی پرده ببینیم.

کتاب در واقع شامل تمام گفتگو‌هایی است که در این سال‌ها جعفریان با مطبوعات انجام داده و روایت‌هایی پراکنده هم از نکات جالب این فیلم‌ها دارد؛ از وضعیت سختی که بر گروه فیلمبرداری موقع فیلمبرداری زیر آب "درباره الی" گذشته تا حرف‌های بین خودش و حاتمی‌کیا در فیلم "چ" و از آن‌سو درگیر شدن در پروژه عظیم "رستاخیز".


۵. بذر‌های نابودی

ویلیام انگدال - انتشارات ققنوس

منتخب کتاب‌های پاییز

این کتاب محققانه به این موضوع می‌پردازد که چطور گروه نخبه اجتماعی - سیاسی کوچکی در آمریکا به‌دنبال اعمال کنترل بر غذای انسان‌ها و حتی تدارک نان روزانه‌شان هستند.

در واقع "بذر‌های نابودی" صرفاً به خطرات محصولات تراریخته اشاره ندارد، بلکه پا را فراتر می‌گذارد و پشت پرده‌های دست‌های قدرت برای رواج این محصولات را افشا می‌کند؛ اینکه در آزمایشگاه‌های علم یچه می‌گذرد و چگونه اصحاب قدرت در طول این دهه‌ها، یافته‌های دانشمندان را تغییر داده‌اند یا از انتشار یافته‌ها بین مردم ممانعت کرده‌اند.

اگر مردم جهان از طریق مصرف غذا‌های تراریخته هر روز جان بدهند، عده‌ای چقدر سود می‌برند؟ این کتاب همان‌قدر که آگاهی‌بخش و مفید است، به همان میزان هم تراژیک به‌نظر می‌رسد.


۶. زندگی رازآمیز درختان

پتر وول‌لبن - انتشارات فرهنگ معاصر

منتخب کتاب‌های پاییز

"زندگی رازآمیز درختان" یکی از پرفروش‌های کتاب سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ میلادی در آلمان بوده که به ۲۵ زبان دنیا هم ترجمه شده. این کتاب نوشته جنگلبانی است که سال‌ها در کنار درختان زندگی کرده و راز‌هایی از این موجودات زیبا می‌گوید؛ راز‌هایی که شاید تا به حال نشنیده باشید.

البته اطلاعاتی که پتر وول ارائه می‌دهد صرفاً بیان احساسات نیستند. ارزش کتاب اینجاست که نویسنده دائم به تازه‌ترین یافته‌های دانشمندان درباره درختان و گیاهان ارجاع می‌دهد و ابعاد مختلف زیست آن‌ها را بررسی می‌کند.

به‌عنوان مثال، احتمال شنوایی درختان، فرضیه‌ای است که نویسنده آن را به تازه‌ترین تحقیقات دانشمندان در دانشگاه استرالیا ارجاع می‌دهد و نکات جالبی درباره آن مطرح می‌کند.


۷. پطرزبورگ

آندره بیه‌لی - نشر مرکز

منتخب کتاب‌های پاییز

ولادیمیر ناباکوف، چهار رمان را برجسته‌ترین آثار منثور قرن بیستم دانسته؛ "در جست‌وجوی زمان از دست رفته"ی پروست، "مسخ" کافکا، "اولیس" جیمز جویس و "پطرزبورگ" نوشته آندره بیه‌لی.

او در این رمان فضای شگفت‌انگیزی از روسیه اوایل قرن بیستم ارائه می‌دهد، هر چند رمانی است که در مقاطعی دشوارخوان به‌نظر می‌رسد و برای هر گروه خواننده‌ای پیشنهاد نمی‌شود. طاهری، اما برای ترجمه این کتاب، سال‌ها زحمت کشیده و حالا بعد از گذشت چندین سال بالاخره این ترجمه را منتشر کرده.

نویسنده در این رمان با خلق فضایی وهم‌آلود، در شهری که پایه‌هایش بر آب است و اقلیمی مه‌آلود دارد، جهانی سیال آفریده تا زندگی خود و انسان معاصر روس را، نوعی زندگی میان سایه‌ها و اشباح تعبیر کند.


۸. چون بوی تلخ خوش کندر

وحید کهندل - نشر ماهی

منتخب کتاب‌های پاییز

فرهاد شروع به یادگیری ویولنسل می‌کند و به‌سرعت خودش را از نوآموزی مبتدی به سطحی بالاتر می‌رساند، اما مادرش ویولنسل را می‌شکند! ساز از بالای پله‌ها در مقابل چشمان وحشت‌زده فرهاد به پایین پرت می‌شود و تمام!

خودش در این‌باره می‌گوید: "ساز صد تکه و روح من هزار تکه شد". بعد از این اتفاق، اعضای خانواده رفتار کودکی را می‌بینند که به‌سرعت تغییر می‌کند؛ او از کودکی پرنشاط تبدیل به فرزندی افسرده می‌شود که دیگر روحیه سابق را ندارد.

وحید کهندل در کتاب "چون بوی تلخ خوش کندر" تلاش کرده بار دیگر نگاهی داشته باشد به زندگی فرهاد مهراد. او جعلیات مطرح شده در زندگی فرهاد را کنار زده تا خوانندگان با روایتی واقعی از این موزیسین روبه‌رو شوند.


۹. ماهی‌ها نگاهم می‌کنند

ژان پل دوبوآ - انتشارات افق

 

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

منتخب کتاب‌های پاییز

ژان پل دوبوآ اولین رمانش را در سال ۱۹۸۴ چاپ کرد. او تا به‌حال نزدیک به ۲۰ کتاب منتشر کرده و تحت تأثیر چند نویسنده آمریکایی از جمله جان فانته، کورک مک‌کارتی، فیلیپ راث، چارلز بوکوفسکی و جان آپدایک است.

او آپدایک را به‌عنوان استاد خود معرفی می‌کند و می‌گوید: "نویسنده‌ای که بیشتر از هر کس دیگری نوشتن را به من یاد داد و باعث شد به روش نوشتن یک داستان فکر کنم.

" این نویسنده در رمان "ماهی‌ها نگاهم می‌کنند"، روزمرگی‌های روزنامه‌نگاری ورزشی را روایت کرده که نظم زندگی‌اش، ناگهان با ورود پدری الکلی به‌هم می‌خورد. پدر این روزنامه‌نگار سال‌ها پیش، با مرگ همسرش ناپدید شده و حالا پس از سال‌ها دوباره وارد زندگی پسرش شده است.


۱۰. سلول شیشه‌ای

پاتریشیا های‌اسمیت - انتشارات چترنگ

منتخب کتاب‌های پاییز

پاتریشیا های‌اسمیت یکی از نوابغ جنایی‌نویس است که با آثاری نظیر "معمای آقای ریپلی" جایگاهی قابل اهمیت در این ژانر دارد. از این نویسنده به‌تازگی رمانی در ایران منتشر شده با عنوان "سلول شیشه‌ای" که یکی دیگر از آثار خواندنی های‌اسمیت است.

ماجرای رمان از این قرار است که فیلیپ کارتر، مهندسی ساده‌اندیش، قربانی رأی نادرست دادگاه می‌شود و به زندان می‌افتد. شکنجه‌های نگهبانان سادیستی و بدگمانی کارتر به دوست وکیلش که برای آزادی او تلاش می‌کند، به‌شدت روانش را تحت تأثیر قرار داده.

آزادی کارتر با مهلکه‌ای پیچیده‌تر همراه می‌شود و او ناچار است با مسائل مربوط به همسرش و افرادی که او را در این گرداب رها کرده‌اند، دست و پنجه نرم کند.


۱۱. دیگر ماجرا‌های اتفاقی مرد صد ساله

یوناس یوناسون - انتشارات چترنگ

منتخب کتاب‌های پاییز

"مرد صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد"، نامی طولانی داشت و همین اسم بود که خیلی‌ها را به‌سمت خواندنش کشاند. رمانی که در ایران با ترجمه فرزانه طاهری منتشر شد و خوانندگان زیادی داشت. حالا بعد از چند سال، یوناس یوناسون، دنباله‌ای برای آن رمان نوشته با عنوان "دیگر ماجرا‌های اتفاقی مرد صد ساله" که با ترجمه زهرا باختری منتشر شده.

خود یوناسون درباره این رمانش می‌گوید: "اصلاً قرار نبود قصه "مرد صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد"، دنباله‌ای داشته باشد. خیلی‌ها دنباله‌اش را می‌خواستند، مخصوصاً قهرمان داستان، آلن کارلسن، که مدام در مغز من رژه می‌رفت و هر وقت دلش می‌خواست توجه‌ام را به خود جلب می‌کرد. "


۱۲. تو بالاتر از عشقی

لیلاز طا‌ها - انتشارات کتابسرای تندیس

منتخب کتاب‌های پاییز

"تو بالاتر از عشقی"، سرگذشت عدنان، پسر یتیمی است که مقارن با اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ متولد می‌شود. او در جوانی، در سال ۱۹۶۷ به ارتش سوریه می‌رود و در خلال سال‌های زندگی‌اش، اتحادیه کشور‌های عربی به رهبری جمال عبدالناصر شکل می‌گیرد.

با این‌حال همه چیز با جنگ مصیبت‌بار شش روزه بین اعراب و رژیم صهیونیستی رنگ می‌بازد. عدنان در فلسطین به دنیا می‌آید و پدرش پیش از تولد، می‌میرد. مادر هم چند ساعت بعد از زایمان در مسیر فرار به سوریه جانش را از دست می‌دهد.

به این ترتیب بازی سرنوشت، عدنان و خواهر پنج ساله‌اش فاطمه را به خانواده‌ای می‌سپارد که در همسایگی آن‌ها در بیت‌المقدس زندگی می‌کنند؛ خانواده‌ای که معجزه‌آسا از کشتار سال ۱۹۴۸ جان سالم به‌در می‌برند.


۱۳. زنبور‌های خاکستری

آندری کورکوف - انتشارات افق

منتخب کتاب‌های پاییز

"زنبور‌های خاکستری"، جدیدترین رمان آندری کورکوف، نویسنده سرشناس اوکراینی است. کورکوف، متولد سال ۱۹۶۱ است و در رمان‌هایش به اتفاقات و واقعیت‌های بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی می‌پردازد.

از این نویسنده پیش‌تر رمان "مرا به کنگاراکس نبر! " در سال ۹۵ با ترجمه گلکار چاپ شده بود. "مرا به کنگاراکس نبر! " در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و در آن تصویر تکان‌دهنده‌ای از دوران مذکور ارائه می‌شد.

در "زنبور‌های خاکستری" کورکوف ماجرای چالش‌های داخلی اوکراین را بر سر موضوع شبه‌جزیره کریمه روایت کرده است. او در این کتاب، مردی را که از همه چیز ناامید شده به تصویر کشیده است. مرد مورد اشاره در این رمان، از همه چیز ناامید است، جز زنبور‌هایی که باید از ماجرای شبه‌جزیره کریمه، سربلند بیرون بیایند.


۱۴. تابستان مرگ و معجزه

ویلیام کنت کروگر - انتشارات افق

منتخب کتاب‌های پاییز

ماجرا به سال ۱۹۶۱ برمی‌گردد؛ زمانی که یک مرگ سرآغازِ تابستانی داغ و دردناک می‌شود، تابستانی که مرگ به شکل‌های مختلف به شهر سر می‌زند؛ تصادف، مرگ طبیعی، خودکشی و سر آخر، قتل. پسربچه‌ای در آستانه نوجوانی می‌خواهد سر از کار جهانی در بیاورد که در اطرافش رو به فروپاشی است.

نویسنده این رمان، ویلیام کنت کروگر را بیشتر به‌خاطر رمان‌های جنایی و مجموعه‌های پلیسی می‌شناسند. او که در ایالت وایومینگ آمریکا متولد و بزرگ شده، می‌گوید از سوم دبستان می‌دانسته می‌خواهد نویسنده بشود. چهل ساله بود که اولین رمانش را نوشت و همان سال برنده جایزه آنتونی، جایزه ادبی مینه‌سوتا و جایزه باری شد. "تابستان مرگ و معجزه" در سال ۲۰۱۴، برنده جایزه ادگار آلن‌پو هم شد.


۱۵. ذن، گوشت و استخوان

پال رپس - انتشارات فرهنگ نشر نو

منتخب کتاب‌های پاییز

"ذن، گوشت و استخوان" یکی از مشهورترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های ذن در زبان انگلیسی است و چهار بخش دارد. بخش اول داستان‌هایی واقعی از تجربه‌های استادان چینی و ژاپنی در طول پنج قرن است.

بخش دوم به مجموعه سؤالاتی برمی‌گردد که به آن‌ها "کوآن" می‌گویند؛ آنچه استادان ذن برای راهنمایی مرید‌ها به سوی رهایی، از آن استفاده می‌کردند. بخش سوم، ترجمه‌ای است از رساله تصویری مشهور چینی که به مراحل آگاهی می‌پردازد؛ نوعی آگاهی که به روشنی ذهن منتهی می‌شود.

بخش چهارم نیز، بازنویسی دست‌نوشته‌های کهن و نمایانگر مکتب دیرینه‌ای است که بعد از گذشت چهار هزار سال در کشمیر و مناطقی از هندوستان، هنوز زنده است و به‌احتمال زیاد می‌تواند ریشه ذن باشد.


۱۶. فلسفه در ۵۲ قصه

ارمانو بنچی ونگا - انتشارات کتابسرای تندیس

منتخب کتاب‌های پاییز

برای نمایش و توضیح موضوعات کلیدی که فلسفه همیشه آن‌ها را مورد سؤال قرار داده، ارمانو بنچی ونگا، زبانی غیرمعمول انتخاب کرده؛ زبان قصه. فیلسوف ایتالیایی، بنچی ونگا، پروفسور فلسه در دانشگاه کالیفرنیا است. او مقالات زیادی در حوزه منطق، فلسفه و تاریخ فلسه نوشته.

مدیر نشریه بین‌المللی "توپوی" نیز هست و "انقلاب بدون آینده"، "منطق عشق"، "اثبات خدا" و ... از جمله آثارش هستند. در بخشی از کتاب "فلسفه در ۵۲ قصه" می‌خوانیم: "روزی، در دنیایی دور افتاده، دستگاه‌ها طرح و ساخت و پاخت هولناکی را ریختند.

نقشه ساده بود: از این قرار که همیشه کار کنند، بدون سانحه، بدون خرابی و بدون رحم. ماشین‌های رختشویی باید می‌شستند، ماشین‌های حساب باید حساب می‌کردند، یخچال‌ها باید سرد نگه می‌داشتند و ... "


۱۷. ژن‌های کثیف

بن لینچ - انتشارات رویان پژوه

منتخب کتاب‌های پاییز

خیلی‌ها گمان می‌کنند ژن‌ها، ما را به اختلالاتی محکوم کرده‌اند که همچون تقدیری غیرقابل تغییر در جریان است. اما دکتر لینچ می‌گوید، ما با توجه به کُد ژنتیکی منحصربه‌فردمان می‌توانیم با اتخاذ تصمیمات هدفمندی که متضمن تغذیه سالم، خواب خوب و کافی، تحرک و وزن متناسب، پرهیز از تنش و اضطراب و ... است، ژن‌های کثیف خود را پاکسازی کنیم.

ما قادریم با روش‌های طبیعی، سرنوشت وراثتی خود را بازنویسی کرده و تا واپسین دم حیات، از زندگی لذت ببریم. این کتاب با مبنای اپی‌ژنتیک (ورای ژنتیک) در سه فصل ضمن پاسخ به این پرسش که "آیا می‌توان ژن‌های خود را کنترل کرد؟ "، به دو موضوع محوری درباره آشنایی با ژن‌های کثیف و برنامه پاکسازی ژن‌ها می‌پردازد.


۱۸. دختران مطرود

سایمون سنت جیمز - انتشارات سنگ

منتخب کتاب‌های پاییز

رمان "دختران مطرود"، سال ۲۰۱۸ منتشر شد و به داستان دخترانی می‌پردازد که هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌خواهد و به همین علت در مدرسه‌ای شبانه‌روزی زندگی می‌کنند.

این رمان سال گذشته میلادی یکی از ۱۰ رمان برگزیده سایت گودریدز در ژان رتریلر بود و نویسنده‌اش را به شهرت رساند. سایمون سنت جیمزِ کانادایی، دو جایزه ریتا (RITA) را از نویسندگان عاشقانه‌نویس آمریکا و جایزه آرتور الیس را از نویسندگان جنایی‌نویس کانادا دریافت کرده.

داستان‌های او عموماً ترکیبی از عشق، دلهره و وحشت است و روایتگر رنج‌ها و تصویرگر زخم‌های زنان و دختران. سایمون سنت جیمز به عنوان یک نویسنده زن، در همه آثارش، از جمله همین کتاب، توجه ویژه‌ای به مسائل و مشکلات قهرمانان زن دارد.


۱۹. مرگ با سیاهچاله

نیل دگراس تایسن - انتشارات ارشدان

منتخب کتاب‌های پاییز

سقوط درون یک سیاهچاله چگونه است؟ کجای جهان هستی را سراغ دارید که با از هم جدا شدن اتم به اتم بدن‌تان، زندگی خود را از دست بدهید؟ واقعاً سیاهچاله با بدن انسانی که به آن نزدیک می‌شود، چه می‌کند؟ اگر انسان به سیاهچاله‌ای برخورد کند، ابتدا سقوط مطلق اتفاق می‌افتد و هر چه به مرکز آن نزدیک‌تر شود، نیروی گرانش سیاهچاله به‌طور نجومی رشد می‌کند.

عجیب اینجاست که انسان ابداً این نیرو را احساس نخواهد کرد، چون مثل هر چیز دیگری که در حال سقوط آزاد باشد، بی‌وزن می‌شود. کتاب "مرگ با سیاهچاله و دیگر معما‌های کیهانی" نوشته نیل دگراس تایسن، اخترفیزیکدان آمریکایی و دانشیار تحقیقاتی در بخش اخترفیزیک موزه تاریخ طبیعی آمریکا، به همین موضوعات پرداخته است.


۲۰. رود‌های ارغوانی

ژان کریستف گرانژه - انتشارات جهان کتاب

منتخب کتاب‌های پاییز

ژان کریستف گرانژه یکی از چیره‌دست‌ترین نویسندگان فرانسوی در نوشتن داستان‌های پلیسی است و "رود‌های ارغوانی" از کار‌های مهم اوست. عباس آگاهی پیش از این از ژان کریستف گرانژه رمان "پرواز لک‌لک‌ها"‌را هم ترجمه کرده بود.

اما درباره گرانژه باید گفت او روزنامه‌نگار، نویسنده و فیلمنامه‌نویس متولد ۱۹۶۱ است که آثارش به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده‌اند. "رود‌های ارغوانی" ۱۲ فصل اصلی دارد.

جالب است بدانید "رودخانه‌های سرخ" ساخته ماتیو کاسویتز، فیلم معروفی است که در سال ۲۰۰۰ با اقتباس از این کتاب با بازی ژان رنو ساخته شد. ماجرای "رود ارغوانی" با پیدا شدن جسد مردی جوان در شهری کوچک و دانشگاهی آغاز می‌شود؛ مردی که آثار شکنجه روی بدنش آشکار است...


۲۱. زنی در آینه

ربکا جیمز - انتشارات ققنوس

 

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

منتخب کتاب‌های پاییز

خانه‌های قدیمی همیشه داستان‌هایی برای گفتن دارند، داستان عشق‌های به ثمر رسیده و نرسیده، راز‌های آشکار شده و راز‌هایی که تا ابد پوشیده خواهند ماند. ماجرای "زنی در آینه" هم در یکی از این خانه‌ها می‌گذرد؛ خانه‌ای که نفرینی در آن نهفته و با خشت و خاک آن درآمیخته.

همه چیز به عشقی نافرجام برمی‌گردد که در هر نسل یکی از اعضای خانه به آن گرفتار است. در این رمان داستان سه زن روایت می‌شود از سه نسل؛ زنانی با نقش‌های اجتماعی مختلف که هر کدام به روش خود با ترس و عشق و رازهایش روبه‌رو می‌شود. فضای ربکا جیمز، نویسنده استرالیایی در این رمان، فضایی گوتیک است و خواننده را وامی‌دارد تا پیگیر اتفاق‌های آن باشد.


۲۲. باشگاه پنج صبحی‌ها

رابین شارما - ترجمه رضا اسکندری

منتخب کتاب‌های پاییز

نکات ارائه شده در این کتاب کاملاً ساده و قابل اجرا هستند و پائولو کوئلیو درباره آن گفته: "کتاب‌های رابین شارما به مردم در سراسر دنیا کمک می‌کند زندگی شگفت‌انگیزی داشته باشند. "، اما "باشگاه پنج صبحی‌ها" در واقع شامل برنامه صبحگاهی متحول‌کننده‌ای است که مردم را قادر می‌سازد میزان بهره‌وری‌شان را افزایش دهند و در زمینه‌های کار، زندگی شخصی، سلامتی و روحیه بهبود پیدا کنند.

رابین شارما در این کتاب داستان دو غریبه را روایت می‌کند که با یک میلیاردر بزرگ آشنا می‌شوند و پیشنهاد‌هایی برای موفقیت در زندگی مطرح می‌کنند. شارما، نویسنده و سخنران انگیزشی اهل کانادا است که کتاب پرفروشش، "راهبی که فِراری‌اش را فروخت"، به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شده است.


۲۳. جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

دیلیا اوئینز - انتشارات آموت

منتخب کتاب‌های پاییز

دیلیا اوئینز، جانورشناس و نویسنده آمریکایی متولد ۱۹۴۹ است. او در مناطق روستایی ایالت جورجیا بزرگ شده و از کودکی همیشه طبیعت را بهترین دوست خود معرفی کرده است.

دیلیا که در حال حاضر در آیداهو زندگی می‌کند، به همراه همسر خود سه کتاب مستند درباره طبیعت آفریقا نوشته، مقالات معتبری در نشریات طبیعت‌شناسی منتشر کرده و برنده جایزه "جان باروز" شده است.

"جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند" نخستین رمان این نویسنده است. ماجرای آن هم از این قرار است که جسدی در شهری ساحلی پیدا می‌شود و همه به کلارک، معروف به دختر مرداب، مشکوک می‌شوند. او دختری حساس و باهوش است که سال‌ها در مردابی که آن را خانه می‌نامد، زنده مانده...


۲۴. زندگی پنهان

سوزان ورمیر - انتشارات کتاب پارسه

منتخب کتاب‌های پاییز

سوزان ورمیر یکی از معمایی‌نویسان کشور هلند است که کتاب "زندگی پنهانی" او در سال ۲۰۱۰، نامزد دریافت جایزه Nspublic شد. روز اهدای جایزه، غیبت سوزان، حرف و حدیث‌ها و شایعاتی را در فضای چاپ و نشر کتاب به وجود آورد و یک سال بعد وقتی نویسنده از دنیا رفت، تازه مشخص شد نام اصلی سوزان ورمیر، پائول گوکن بوده.

اما "زندگی پنهانی" داستان زوجی است به نام فرانک و هلن که سالروز ازدواج‌شان را جشن می‌گیرند. فرانک، اما پس از چند روز ناگهان غیبش می‌زند. تلاش هلن برای جستجوی همسرش آغاز می‌شود که در نهایت نتیجه‌ای ندارد. او بعد از چند ماه بالاخره اخباری درباره همسرش می‌شنود و متوجه زندگی رازآلود فرانک می‌شود...


۲۵. نقاش سکوت

الکس میکلیدس - انتشارات خزه

منتخب کتاب‌های پاییز

آلیسیای نقاش، شوهر عکاسش را در خانه‌شان در یکی از محله‌های خوب لندن به قتل می‌رساند و تصمیم می‌گیرد دیگر کلامی حرف نزند. زنی عجیب که از طرح کشیدن و نقاشی، سیر و راضی نمی‌شود و مسئله ساده‌ای مثل خرید یک پنکه ذهنش را مشوش می‌کند.

راه ارتباط مستقیم روان‌پزشک با این زن، از طریق نوشته‌های دفتر خاطراتش برقرار می‌شود. در بخشی از رمان می‌خوانیم: "لامپ اتاق معالجه را روشن کردم و در را پشت سرم بستم.

وقتی برگشتم، دیدم آلیسیا در آن فاصله نشسته، اما روی صندلی من! در حالت عادی باید جویای دلیل این کارش می‌شدم، اما چیزی نگفتم. اگر نشستن روی صندلی من به او قدرت می‌داد، لایقش بود. به پایان داستان نزدیک شده بودیم. "


۲۶. سال تفکر جادویی

جوآن دیدیون - انتشارات کتاب کوله‌پشتی

منتخب کتاب‌های پاییز

جوآن دیدیون تجربیاتش را در مورد زندگی‌اش در سالی که ناگهانی و غیرمنتظره، همسرش را که یک نویسنده پر افتخار است از دست می‌دهد، به اشتراک می‌گذارد.

دیدیون با نثری ساده، اتفاقات و احساساتش را بیان می‌کند. او بعد از فوت همسرش شروع به نوشتن کرده و تمام آنچه را که در درونش می‌گذرد می‌نویسد، زیرا هر کسی که عزیزی را از دست داده، متوجه این واقعیت است که دیر یا زود چنین تجربه‌ای بخشی از زندگی‌اش خواهد شد.

"سال تفکر جادویی" برنده جایزه کتاب ملی آمریکا در سال ۲۰۰۵ بوده و همچنین نامزد جایزه پولیتزر در سال ۲۰۰۶ شده است. خواننده همراه این اثر، هراس، درد، رنج و اندوهی را که نویسنده صمیمانه با آن در تماس بوده تجربه می‌کند.


۲۷. اینک خزان

اویگن روگه - انتشارات تو

منتخب کتاب‌های پاییز

این رمان در یک نگاه به این پرسش پاسخ می‌دهد که چگونه کمونیسم یک نسل را به زوال کشاند؟ اویگن روگه، نویسنده روس‌تبار آلمانی در "اینک خزان" داستان زوال خانواده‌ای را پس از کمونیسم روایت می‌کند.

این رمان که برای نخستین بار به زبان فارسی ترجمه شده، برنده جوایز معتبری در ادبیات داستانی بوده که از جمله آن‌ها می‌توان به جایزه کتاب سال آلمان اشاره کرد. "اینک خزان" را هم‌تای "بودنبروک‌ها: زوال یک خاندان" اثر سترگ توماس مان دانسته‌اند و تاکنون به بیش از ۳۳ زبان ترجمه شده است.

حوادث این رمان از سپتامبر ۲۰۰۱ آغاز می‌شود و روگه از این چشم‌انداز در تاریخ آلمان شرقی و سوسیالیسم جلو می‌رود تا بخشی از حقایق آن دوره را روایت کند.


۲۸. تنهایی الیزابت

ویلیام ترور - انتشارات بیدگل

منتخب کتاب‌های پاییز

در عظمت ویلیام ترور، نویسنده ایرلندی همین بس که آلیس مونرو (برنده جایزه نوبل) خود را وام‌دار او می‌دانست. فقط اگر چند داستان از "مجردان تپه" یا "جنون دو نفره" را خوانده باشید، به مهارت ترور در نویسندگی پی خواهید برد.

داستان‌های دیگری هم از او به فارسی ترجمه شده که شاید یکی از بهترین‌های‌شان "پیانوکوک‌کن" باشد. حالا هم انتشارات بیدگل کتابی از این نویسنده فقید منتشر کرده با عنوان "تن‌هایی الیزابت".

ماجرا از این قرار است که الیزابت، در بیمارستانی بستری شده است؛ در حالی که همسرش، دوست کودکی‌اش، دختر بزرگش و به عبارتی هویتش را از دست داده. الیزابت و سه زن دیگر هم‌اتاقی‌اش، واسطه‌هایی هستند که نویسنده از طریق آنها، جهان یأس‌آلود بشری را روایت کند.


۲۹. جامه کتاب‌ها

جومپا لاهیری - انتشارات جهان کتاب

منتخب کتاب‌های پاییز

جومپا لاهیری خالق چهار رمان "ترجمان دردها"، "هم‌نام"، "خاک غریب" و "گودی" است که این آخری در فهرست نهایی نامزد‌های چند جایزه از جمله "من‌بوکر" بوده است.

لاهیری تاکنون جایزه‌های بسیاری مانند پولیتزر، جایزه قلم همینگوی و جایزه داستان کوتاه بین‌المللی فرانک اوکانر را دریافت کرده. اما در "جامه کتاب‌ها" که انتشارات "جهان کتاب" به‌تازگی آن را منتشر کرده، نگاهی دیگر دارد و می‌نویسد: "این را به‌سختی دریافتم که لباسی که به تن می‌کنیم، مانند زبانی که به آن سخن می‌گوییم و غذایی که می‌خوریم بیانگر هویت ما است...

زمانی که اولین کتاب‌هایم منتشر شد، سی و دو ساله بودم و آن‌وقت بود که فهمیدم بخش دیگری از وجودم قرار است لباس بپوشد و به دنیا ارائه شود. "


۳۰. خانه‌ای در شن

ماگزنس واندرمرش - انتشارات امیرکبیر

منتخب کتاب‌های پاییز

رمان "خانه‌ای در شن" ماجرای نبرد بین قاچاقچیان و مقامات گمرک در مرز فرانسه است. ابتدای رمان، ماجرای تلاش دو قاچاقچی مواد در تربیت و آموزش سگ‌ها برای حمل و نقل دخانیات را می‌خوانیم.

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

همچنین شاهد ترفند‌های قاچاقچیان برای فریب آداب و رسوم و دام مقامات برای متوقف کردن قاچاقچیان نیز هستیم. پیر بیلون کارگردان و فیلمنامه‌نویس فرانسوی سال ۱۹۳۴ دو سال بعد از انتشار اولین نسخه رمان با اقتباس از این اثر فیلمی به‌نام "خانه‌ای روی تپه" ساخت.

۲۰ سال بعد در ۱۹۵۲ نیز ژرژ لامپین با بهره‌برداری از همین رمان واندرمرش، فیلم "خانه‌ای روی شن" را کارگردانی کرد. سال ۱۹۸۸ نیز سومین اقتباس از این رمان انجام شد.

نویسندگانی که امروز ما را پیش‌بینی کرده بودند/ژول ورن/الدوس هاکسلی/مارک تواین/آیزاک آسیموف

نویسندگانی که امروز ما را پیش‌بینی کرده بودند/ژول ورن/الدوس هاکسلی/مارک تواین/آیزاک آسیموف

مجله همشهری دانستنی‌ها - میترا اسدنیا: به نظر شما پیشگویی آینده، امکان‌پذیر است؟ اگر شما از آن دسته افرادی هستید که می‌گویند این کاری ناممکن است احتمالاً این هشت نویسنده مشهور داستان‌های علمی - تخیلی، باید شما را در این زمینه متقاعد کنند.

این هشت نویسنده داستان‌های علمی - تخیلی، از ژول ورن که ظاهراً اینترنت را پیش‌بینی کرده بود تا آرتور سی کلارک که پرینتر‌های سه‌بعدی را پیش‌بینی کرده بود، ممکن است کمک کنند که شما به چنین احتمالی بیندیشید.

این نویسندگان، به شهادت آثارشان، آینده‌ای را دیدند که در واقع چهره جهان امروز ما بود، اما واقعاً وقتی که سخن از توان مشاهده آینده در میان است، این توانایی را چه می‌نامید؟

ژول ورن و پیش‌بینی فناوری‌های قرن ۲۰

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

ژول ورن در اولین رمان خود "پاریس در قرن بیستم" دقیقاً بخش اعظمی از قرن گذشته را پیش‌بینی کرده بود. ژول ورن در سال ۱۸۶۳ در این کتاب منتشر نشده، نشان داده که از زمان خود بسیار جلوتر بوده است.

وی در این کتاب به درستی چیزهایی، چون زندگی در حومه شهرها، در مقیاس بزرگ، اشتغال زنان در خارج از خانه، موسیقی الکترونیکی سینتی سایزر و صنعت ضبط اصوات را برای فروش و همچنین شهر‌های مجهز به آسانسور، روشنایی مصنوعی الکتریکی در سراسر شهر و در تمام اوقات شب، خودرو‌های با سوخت گاز طبیعی و بسیار موارد دیگر را پیش‌بینی کرده بود.

او در سال ۱۸۶۵ نیز کتاب "سفر به ماه" را نوشت و در همین کتاب، موشک‌هایی را توصیف کرد که می‌توانند انسان‌ها را به ماه انتقال دهند. موشک‌هایی که یادآور سفینه ماه‌پیمایی است که در سال ۱۹۶۹ در سفینه آپولو ۱۱ مورد استفاده قرار گرفت.

در همین کتاب از بادبان‌های خورشیدی هم صحبت کرده است. پدیده‌ای که سرانجام در سال ۱۹۷۰ توسط ناسا برای بررسی ستاره‌های دنباله‌دار طراحی شد و در سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار مورد استفاده قرار گرفت. زیردریایی‌های الکتریکی نیز از دیگر پیش‌بینی‌های محقق شده ژول ورن است.

او در یکی از مشهورترین رمان‌های خود به نام "بیست هزار فرسنگ زیر دریا" یک زیردریایی الکتریکی را معرفی کرد که شخصیت جذاب این رمان یعنی "کاپیتان نمو" در یک زیردریایی عظیم و الکتریکی زندگی می‌کرد.


الدوس هاکسلی؛ ویران‌شهر یا دیستوپیای آینده

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

پیش‌بینی‌های اسرارآمیز درباره آینده "الدوس هاکسلی" در کتاب "دنیای قشنگ نو" بیش از هر چیز دیگری جذابیت دارد. در این کتاب او از یک "جامعه پاد - آرمانی" نقطه مقابل جامعه اتوپیایی یا جامعه ویران شهری در مقابل آرمان‌شهری سخن گفته است.

آرمان‌شهر‌ها جوامعی خیالی هستند که در آن‌ها همه چیز مثبت و ایده‌آل است. ترسیم یک جامعه پادآرمانی یا ویران‌شهر توسط نویسندگان آینده‌نگر مطرح می‌شود که اغلب با نوعی بدبینی نسبت به آینده توسعه فناوری‌ها همراه است.

"دنیای قشنگ نو" در سال ۱۹۳۲ نوشته شده است، که داستان آن در قرن بیست و ششم در لندن اتفاق می‌افتد. مقاله معروف او با نام در‌های ادراک نیز در سال ۱۹۵۴ منتشر شد که به شرح تجربیات او پس از مصرف مسکالین می‌پردازد.

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

آلدوس هاکسلی استفاده از قرص‌هایی که خلق و خوی افراد را بهبود می‌بخشند و فناوری‌های مولد و مشکلات ازدیاد جمعیت را پیش‌بینی کرده بود. او درباره دنیای آینده تصویری دیستوپیایی خود در عین حال چشم‌انداز جالب و پیشگویی‌های شگفت‌انگیزی ارائه کرده که در واقع تصویری از زندگی در ۵۰ سال بعد از دهه ۱۹۵۰ است.

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

او در این کتاب حتی از شرایط پساانسانی؛ روبات یا حتی انسان‌نما‌هایی کاملاً روباتیک سخن گفته و برخی پیش‌بینی‌ها از آینده جهان کرد که چیزی شبیه به جهان در سال ۲۰۰۰ به این سوست. او می‌گوید: "جهان در ۵۰ سال آینده با سه مشکل بزرگ مواجه است.

مشکل اجتناب از جنگ، مشکل تغذیه و تأمین پوشاک دو یا چهار میلیون جمعیت انسان که تا سال ۲۰۰۰ به بیش از سه میلیارد افزایش می‌یابد و سومین مشکل، تأمین مواد مورد نیاز این جمعیت انبوه انسانی است بدون اینکه منابع و ذخایر غیرقابل جایگزین سیاره به پایان برسد! "

در حالی که پیش‌بینی‌های او کاملاً درست بوده، برآورد او از رشد جمعیت انسانی نیز با اغماض، البته برآورد بدی نبوده است.


مارک تواین؛ پیش‌بینی اینترنت و رسانه‌های اجتماعی

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

در داستانی که در سال ۱۸۹۸ نوشته شده، نویسنده‌اش، "مارک تواین"‌ظاهراً موفق شده بود نه‌تن‌ها تلویزیون بلکه ظهور اینترنت و شبکه‌های اجتماعی را هم پیش‌بینی کند. این داستان به‌نام "از دوران لندن در ۱۹۰۴"، خبر از ظهور چنین پدیده‌هایی داده است.

در حالی که اولین تلویزیون در دهه ۱۹۲۰ میلادی ساخته شد، او در این کتاب از فناوری عجیبی در دنیای آینده سخن می‌گوید که به گونه حیرت‌آوری به تلویزیون و حتی اسکایپ شباهت دارد.

همچنین در این داستان زندگی یک مخترع جوان در میان است که توانسته دستگاهی را بسازد به نام Telectroscope"، این دستگاهی است که به نظر می‌رسد بسیار برای ما آشنا باشد. Telectroscope (که به آن "تلکتروسکوپ" نیز می‌گویند) اولین مدل مفهومی یک سیستم تلویزیون یا ویدئوفون بود. این اصطلاح در قرن نوزدهم برای توصیف سیستم‌های علمی مبتنی بر دیدن از دور مورد استفاده قرار گرفت.

نام و مفهوم این دستگاه تا پس از اختراع تلفن در سا ل ۱۸۷۶ مطرح نشد و مفهوم اصلی آن، پس از اختراع ابزارهایی، چون فکس روی کاغذ و شنیدن و مشاهده تصاویر زنده از راه دور تکامل یافت. گفته می‌شود که تخیلات مارک تواین در این کتاب یادآور شبکه‌های اجتماعی همانند توییتر است. او گفته بود که تلکتروسکوپ می‌تواند امور روزمره جهان را برای همگان به‌گونه‌ای آزاد و به‌صورت تصویری نشان دهد.


آیزاک آسیموف؛ زندگی با روبات‌ها

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

راکت "فالکون هوی" کمپانی اسپیس اکس، سال گذشته (۲۰۱۸) در سفر فضایی خود، نسخه‌ای از کتاب مبانی سه‌گانه آسیموف را هم به همراه داشت. این نشان از نفوذ و اهمیت آثار آسیموف، در جهان امروز دارد.

آیزاک آسیموف، مهاجر روس در آمریکا، در سال ۱۹۸۳ پیش‌بینی‌های جالبی درباره دنیای آینده ارائه داد. این موارد شامل گسترش کامپیوتر و نفوذ آن در زندگی روزمره، گسترش روابط و همکاری‌های جهانی، اوقات فراغت بیشتر و معدن‌کاوی در ماه است.

آیزاک آسیموف، شاید بیش از هر چیز به‌خاطر قوانین سه‌گانه روباتیکش شناخته می‌شود که طبق آن اعلام کرده است که اولاً کار یک روبات چه مستقیم و چه غیرمستقیم، نباید موجب آسیب به انسانی شود. دوم آن که یک روبات باید تابع دستوران انسان باشد مگر در مواردی که مغایر با دستور اول باشند. سوم آن که یک روبات باید از خود تا زمانی که با قوانین اول و دوم در تناقض نباشد، حفاظت کند.

"منِ روبات"؛ مجموعه داستان کوتاهی است که در سال ۱۹۵۰ میلادی منتشر شد و یکی از مشهورترین آثار آسیموف به‌شمار می‌رود. آسیموف همچنین درباره روباتیک و آثار آن بر وضعیت اشتغال و نیروی انسانی و نحوه کار کردن انسان، پدیده (اتوماسیون) و حذف برخی مشاغل و بروز بیکاری پیش‌بینی‌هایی کرده است که اکنون جوان به عنوان واقعیتی جدی، با آن رویارو شده است.

پیش‌بینی‌های آیزاک آسیموف درباره افزایش جمعیت دنیا و افزایش آلودگی نیز محقق شده است. با این تفاوت که او امیدوار بود فناوری‌های نو راهی را برای حل این مشکلات برای بشر باز کند.

او پیش‌بینی کرده بود که انسان‌ها با ساخت ایستگاه‌های فضایی، امکان معدن‌کاوی در ماه را نیز خواهند داشت. در حال حاضر تلاش‌ها برای اجرای پروژه‌های معدن‌کاوی در سیارات، در جریان است.

آیزاک آسیموف همچنین در آثارش به درستی خبر از جامعه انسانی پیچیده‌ای داده بود که حاصل آن وابستگی انسان به ماشین است. روزی که جدا کردن کامپیوتر‌ها از ساده‌ترین امور زندگی انسان ناممکن خواهد شد. همان تصویر آشنایی که اکنون کمابیش برای همه ما محقق شده است.


رابرت آنسون هاین لاین و سال‌های نیامده

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

"رابرت هاین لاین" (Robert Anson Heinlein)، نویسنده آمریکایی سبک علمی - تخیلی و یکی از سه نویسنده برتر این ژانر است. او در کنار آیزاک آسیموف و آرتور سی کلارک یکی از سه غول علمی تخیلی دنیا محسوب می‌شود. هاین لاین، یکی از اثرگذارترین و در عین حال جنجال‌برانگیزترین نویسندگان علمی - تخیلی سخت بود.

از آنجا که در جوانی در نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا خدمت کرده بود، پیش‌بینی‌هایش جنبه نظامی و سیاسی دارد. پیش‌بینی جنگ سرد یکی از مهم‌ترین پیش‌بینی‌های اوست.

در مجموعه "تاریخ آینده"، "رابرت هاین لاین"، جهان آینده را ترسیم می‌کند. در کتاب "شورش در سال ۲۱۰۰"، به وضوح شهروندانی را نشان می‌دهد که برخلاف یک سیستم استبدادی ظهور می‌کنند که ریشه در آمریکا داشته است.

"موشکی به‌نام گالیله"، "حفره‌های تاریک لونا"‌و "ستاره خاموش" از کتاب‌های معروف اوست. هاین لاین در آثار خود، رویای اکتشاف در فضا را به قرن‌ها پس از عصر ما پیش برده است.

مثلاً در کتاب "ستاره خاموش" سخن از زمانی است که انسان سال‌هاست به وجود موجودات زنده در کرات دیگر پی برده و حتی با آن‌ها ارتباط برقرار کرده است، به حدی که رفت و آمد به مریخ، تقریباً کاری بسیار پیش‌پاافتاده محسوب می‌شود!

همچنین از سال‌هایی سخن می‌گوید که بشر قوانینی نیز برای این تعاملات وضع کرده و به‌طورکلی روابط انسانی با موجودات فرازمینی از اصول مهم دولت‌ها با هدف حفظ صلح و پیشگیری از جنگ با فرازمینی‌هاست.

هاین لاین به دلیل نفوذی که بر نسل دانشمندان قرن ۲۱ داشته، یکی از سه عضو شاخصی است که "بزرگان سه‌گانه علمی - تخیلی" نامیده می‌شوند. دو عضو دیگر این مجموعه "آرتور سی کلارک" و "آیزاک آسیموف" بودند.


فیلیپ کی دیک؛ ویرایش ژنتیک و چرنوبیل

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

"فیلیپ کی دیک" یکی دیگر از بزرگ‌ترین نویسندگان علمی تخیلی در تمام دوران است. بسیاری از آثار او الهام‌بخش نویسندگان و طرفداران به‌طور یکسان تا زمان مرگ او در اوایل دهه ۱۹۸۰ است.

او کسی است که دورانی را پیش‌بینی کرده است که DNA انسان به‌طور مصنوعی توسط فناوری‌های نو اصلاح می‌شود. او همچنین در آثار خود از بروز حادثه‌ای هسته‌ای خبر داد که می‌گفت در ۱۹۸۵ رخ خواهد داد. (چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ رخ داد.)


آرتور سی کلارک و پیش‌بینی چاپگر سه‌بعدی

از ژول ورن تا راکت فالکون هوی

در دهه ۱۹۶۰ آرتور سی کلارک فیزیکدان و نویسنده مشهور بریتانیایی، پیش‌بینی‌های بسیار جالبی را درباره آینده مطرح کرد. او که دارنده هفت مدرک دکترای افتخاری در رشته‌های مختلف تجربی از جمله مدال درجه یک فیزیک و ریاضیات بود، عمدتاً به‌عنوان نویسنده داستان‌های علمی - تخیلی شناخته شده است.

او از بسیاری ابتکارات جهان مدرن خبر داد که در آن زمان حقیقتاً جز تخیل نامی نداشت. از جمله ظهور اینترنت، چاپ یا همان پرینتر سه‌بعدی را هم پیش‌بینی کرد. همچنین به‌گونه‌ای عجیب و غریب، خبر از ظهور میمون‌های خدمتکار تعلیم‌دیده داد. اما پیش‌بینی اصلی آرتور سی کلارک، طرح موضوع "ایستگاه‌های راکتی" بود که در واقع پیش‌بینی فناوری‌های پیشرفته‌ای شبیه به ماهواره‌های امروزین بود.

آرتور سی کلارک، در سال ۱۹۶۴ در جریان پخش یک مستند تلویزیونی از شبکه بی‌بی‌سی، شرحی از چشم‌انداز خود از آینده ارائه کرد. در جریان این گزارش مستند، او جزئیاتی از نگرش و عقایدش درباره آینده بیان کرد و از جمله اظهار داشت که در آینده مردم قادر خواهند بود بدون اینکه از مکان و موقعیت‌های یکدیگر آگاه باشند، با هم تماس بگیرند و به آسانی از هر جای جهان که هستند، کسب و کار خود را اداره کنند.

آیا این اظهارات شما را به یاد اینترنت نمی‌اندازد؟ او همچنین از اختراع آنچه که آن را "دستگاه تکثیر" می‌نامید، خبر داده بود. طبق پیش‌بینی‌های او این دستگاه در واقع فناوری خاصی بود که برای کپی‌برداری دقیق از هر چیزی قابل استفاده است.

هر چند که بسیاری از ما احتمالاً بلافاصله به‌یاد سیستم کپی‌برداری در فیلم Star Trek می‌افتیم، اما چنین دستگاهی می‌تواند درعین‌حال یادآور پرینتر‌های سه‌بعدی باشد که با دقتی بالا هر چیزی را کپی می‌کنند.

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

او همچنین درباره پیشرفت‌های پزشکی و موارد دیگری نیز پیش‌بینی‌های جالب توجهی کرده است. شاید لازم نباشد که یادآوری کنیم آرتور سی کلارک نویسنده مشهور بریتانیایی، خالق رمان علمی - تخیلی بسیار معروف "۲۰۰۱: اودیسه فضایی" است که بیشتر ما با فیلمی با همین نام با آن آشنایی داریم.

این فیلم در اصل برمبنای این کتاب توسط "استنلی کوبریک" ساخته شد و جایزه اسکار را برای او و آرتور سی کلارک به ارمغان آورد.

كتاب هاي منتشر شده انتشارات رامان سخن تا پایان مهر 98


كتاب هاي منتشر شده انتشارات رامان سخن:
۱- پدر و مادر از نگاه بزرگان تالیف نظام مشرفی نبی کندی
۲-تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر احزاب و سازمانهای شیعی کشور عراق تالیف حسن عباسی
۳-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد اول به کوشش نظام مشرفی نبی کندی
۴-تبلیغات و صنعت گردشگری تالیف اکبر فیضی
۵-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد دوم به کوشش نظام مشرفی نبی کندی
۶-مبانی طبیعت گرایی اخلاق رواقی تالیف فرانگیس براز
۷-سه داستان کوتاه با ترجمه حسین کیانی
۸-گزارش نویسی به کوشش ناصر شریفی
۹-روش تحقیفق به کوشش موسی خسرونژاد-سعید صادقیان قراقیه- ناصرشکری
۱۰-سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی تالیف محمد رحیمیان شیرمرد
۱۱-بررسی مقایسه‌ای اومانیسم در اسلام و غرب تالیف اصغر مدنی
۱۲-افسانه معروف خیاط تالیف بتول زرکنده
۱۳-معلمی برای تمام فصول تالیف اکبر فیضی
۱۴-اسیر عشق تالیف مریم عرب گل
۱۵- سکوت مورچه‌ها تالیف ذکریا دانشمندی
۱۶-گزارش‌های تاریخی- اجتماعی یک خبرنگار تالیف زهره شریفی
۱۷- امسال سال خوک باید باشد تالیف انوش ترابی
۱۸-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد اول به کوشش نظام مشرفی نبی کندی چاپ دوم
۱۹-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد دوم به کوشش نظام مشرفی نبی کندی چاپ دوم
۲۰-همه جای ایران سرای من است به کوشش بتول زرکنده
۲۱- کارخانه پول سازی تالیف علی جاوید
۲۲-مهد من زمین تالیف سهیلا صحرایی
۲۳-زن و خدای زن تالیف سهیلا صحرایی
۲۴- تن شیشه‌ای تالیف سهیلا صحرایی
۲۵-کنکور الکترونیک به زبان ساده جلد اول تالیف حسن احمدی
۲۶-کنکور الکترونیک به زبان ساده جلد دوم تالیف حسن احمدی
۲۷- دل نوشته‌های عاشقانه تالیف سهیلا صحرایی
۲۸- هنر در مسیر جستجوی مدینه فاضله تالیف یونس ویسی
۲۹- عشق بی‌پایان تالیف سیده تینا نصیری فرد
۳۰- تاریخ و جغرافیای تکاب افشار تالیف علی محمدی
۳۱- پسامنده‌های بیداری در خواب تالیف محمد رحیمیان شرمرد
۳۲-چهل بخش سخنرانی معنوی عرفانی و خود‌شناسی تالیف بهرام رنجبر زیارانی
۳۳- مدیریت بحران و سوانح شهری تالیف مهندس محسن رحیمی
۳۴- خاتون تالیف تکتم صحرانورد
35-تعلیم و تربیت از خانواده تا مدرسه تاليف عزيز مدني
36-تاثیر آموزش های تخصصی بر شاخص های عملکردی کارکنان تاليف عزيز رشيدي
37-اصول انعقاد قرارداد و پیمانکاری تاليف عزيز رشيدي
38-مبانی هواشناسی تاليف محسن رحيمي وعباس فرچپور علمداري
39-روانشناسی کار و بهداشت روانی تاليف زهرا امینی راستابی و دكتر محمد قاسمی پیربلوطی
40- امتداد عشق جستاري در پيام منزل تاليف دكتر مهديه سادات كسايي زاده
41-تكاب رنگين كمان فرهنگ و هنر تاليف علي مراديان و فريده اكرامي
42- فرهنگ مفاهيم آموزشي تاليف فاطمه هدايتي راد شيرازي‌محمود احمدي و گوهر محمودي
43-داستان هایی برای آرامش و تفکر در زندگی: آموزش اندیشیدن به زبان ساده به کوشش نظام مشرفی و عباس عباس زاده
44-جاذبه های گردشگری تکاب تالیف ناصر شریفی و روناک احمدزاده
45-کتاب کار ریاضی سال سوم انسانی تالیف فاطمه رحمتی
46-مدیر خوب - کارمند خوب تالیف سعید فرهمند
47- روشهای شهرسازی و معماری شهری مبتنی بر پدافند غیر عامل منتشر شد تالیف محسن رحیمی
48- نارنج و ترنج منتخبی از افسانه های کهن ایرانی به اهتمام فضل الله مهتدی و با نویسندگی و تصویرگری فاطمه چاووش زاده
49- جهان‌شناسی و معماری در اسلام پیشامدرن: خوانشی معمارانه از مضامین عارفانه تالیف سامر عکاش و با ترجمه رضا مرادپور
50-ارتباط استراتژی های بازاریابی با عملکرد صادرات تعاونی ها تاليف نازيار حدادي و افشين تحفه گر
51-اصول و مبانی آمادگی در مديريت بحران تاليف دکتر سیدعلی حسینی و رقیه حیدری
52-گزارش نویسی به کوشش ناصر شریفی چاپ دوم
53-دیوان اشعار میرزایدالله مدنی دورباش به خط استاد عزيز مدني
54- مقتل الحسين ( ع) تاليف امير خليلي
55-تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر احزاب و سازمانهای شیعی کشور عراق تالیف حسن عباسی چاپ دوم
56-عاشقانه هاي بي مخاطب تاليف سيده تينا نصيري فرد
57-هنر تاكردن كاغذ تاليف يعقوب ذاكري
58-ـآواي غريب مجموعه اشعار صادق گلشناس
59- زندگي دوباره تاليف روزين اسماعيل پور
60-معجزه اي بر اي صلح تاليف سمن ياوري
61-سياست تفنيني ايران در رابطه با جرائم جنسي تاليف آزاده ساده
62- بررسي نيازهاي آموزشي مديران مدارس مقطع ابتدايي تاليف سجاد نعمتي
63-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد اول به کوشش نظام مشرفی نبی کندی چاپ سوم
64-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان نا‌شناس جلد دوم به کوشش نظام مشرفی نبی کندی چاپ سوم
65-سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی تالیف محمد رحیمیان شیرمرد چاپ دوم
66-داستان هایی برای آرامش و تفکر در زندگی: آموزش اندیشیدن به زبان ساده به کوشش نظام مشرفی و عباس عباس زاده چاپ دوم
67-قرآن و حديث تاليف امير رضا خليلي
68- شنات اديان و مذاهب تاليف امير رضا خليلي
69- كوله پشتي را از شانه ام بردار تاليف نگين شوكتيان
70-مجموعه سخنراني هاي تخصصي سمينار كودكان كار به كوشش زهرا رحيمي و مرتضي كي منش
71-فيزيك هوشبري زير نظر فواد گلي
72-ليزر در پزشكي زير نظر فواد گلي
73-تعدد زوجات از منظر فقه قانون و اديان تاليف جلال محمدي
74-فرهنگ لغات و اصطلاحات بيومكانيك ورزشي تاليف مليحه براز
75-بي ادعا تاليف هاجر رادپور
76-بازاريابي بانكي به زبان خودماني تاليف علي جاويد
77-كارخانه پولسازي چاپ دوم تاليف علي جاويد
78-بررسي عوامل موثر در بي انضباطي دانش آموزان تاليف عبدالله عالي شيرمرد
79- سراب تاليف اعظم عبادي
80-گنج عشق تاليف قدرت الله اورنگ
81-مسئوليت شهرداري ها در جبران خسارت ناشي از عدم رعايت نكات ايمني تاليف مقصود حياتي
82-تكنولوژي هاي رايج بي خطرسازي پسماندهاي پزشكي تاليف عباس ميرزاحسيني
83- عشق اردكولي تاليف زهرا رحماني نيا
84-تشريفات و مصاديق آن در آيين دادرسي مدني تاليف مرسده زمرد
85-مديريت بهداشت حرفه اي تاليف مهناز ميرزاابراهيم طهراني
86-همه مي توانند مدير ايده آلي باشند اگر تاليف حميدرضا و حامد سيفي
87- بي قراري هاي شاعرانه مهديه تهرانچي
88- يك مرد غريب تاليف محمد صادق گلشناس
89- دل نوشته هاي من و هزاران زن ديگر تاليف مريم عباسي
90 -تاثير شخصيت در كسب اطلاعات و رفتار معاملاتي سرمايه گذاران تاليف حسن قرباني پهلوان و زينب بشاشي
91- تعيين تفاوت عملكرد وظايف و راهنمايي مديران تاليف حسن قرباني پهلوان و زينب بشاشي
92- حسرت ...؟ تاليف ارسلان الماسي
93- نوسازي خويشتن و بهبود مهارت هاي شهروندي تاليف غريب واحدي پور
94- حوجره ي پرده ي نيوان فه رهه نگي ئيسلامي و زماني كوردي تاليف صباح حسيني
95- قصيده سرخ عشق تاليف سنبله برنجي افشار
96- كردها در سوريه تاليف ژوردي تژه با ترجمه آزاد حاجي آقا
97-یارمه‌تیم به له بوماوه‌زانی تیبگه‌م: مجموعه مقالاتی از موسسه منابع ژنتیکی آمریکا تاليف جلال رستم پور
98-مبانی سازمان و مدیریت (اصول سرپرستی) تاليف يوسف ويسي
99-کی په‌نیره‌که‌می جی‌به‌جی کرد؟ تاليف اسپنسر جانسون با ترجمه مصطفي عابدي
100-کاربرد روش‌های آماری در آب و هواشناسی با استفاده از نرم‌افزار SPSSتاليف هادي نوري
101-جاذبه های گردشگری تکاب تالیف ناصر شریفی و روناک احمدزاده چاپ دوم
102-کوتاه و بلند از ایستگاه سگی تاليف مريم اقدام
103-تقدیر یا تقصیر (مینا راشد 1) تاليف صغري معتمدي
104-بازاريابي بانكي به زبان خودماني تاليف علي جاويد چاپ دوم
105-كارخانه پولسازي چاپ سوم تاليف علي جاويد
106- گزارش نويسي تاليف ناصر شريفي چاپ سوم
107- غرور وايرنگر صغري معتمدي
108-شمیم نرگس: "مجموعه رباعی محمدصادق گلشناس" (صادق غریب)
109-رویای نویسندگی و گویندگی ج 3تاليف غريب واحدي پور
110-رویای نویسندگی و گویندگی ج 2تاليف غريب واحدي پور
111-تهران پاییز زنی بی‌نام: مجموعه داستان‌های کوتاه تاليف مريم عباسي
112-بهار کردی: نقشه جدید خاورمیانه تاليف دیوید فیلیپس با ترجمه آزاد حاجی‌آقایی
113-رهایش (ترا) پوستی و فناوری میکروسوزن‌ها تاليف حمید مهدوی, ماریه عزیزیان
114-شناسایی عوامل موثر بر توانمندسازی تاليف ايرج ثقفي
115-نیازهای آموزشی مدیران مدارس تاليف چمران قنبري
116-خسی دیگر، میقاتی مکرر: سفرنامه مکه و مدینه تاليف میترا اطهری‌علاف
117-آرامش در آینه قرآن به كوشش سلمان کرمی, سعید الهیاری, محمدمهدی الهیاری, هادی الهیاری, هوشنگ الهیاری, ناصر برادران
118-آرامش در آینه احادیث معصومین (ع) به كوشش سلمان کرمی, سعید الهیاری, محمدمهدی الهیاری, هادی الهیاری, هوشنگ الهیاری, ناصر برادران
119-پنج مبحث زبان فارسي تاليف علي مراديان
120-آرايه هاي ادبي تاليف علي مراديان
121- قرابت معنايي تاليف علي مراديان
122--آرامش در آینه احادیث معصومین (ع) به كوشش سلمان کرمی, سعید الهیاری, محمدمهدی الهیاری, هادی الهیاری, هوشنگ الهیاری, ناصر برادران
123-شخصيت پردازي در رمان زمين سوخته تاليف علي مراديان- فرزانه اقليمه
124- بغض به كوشش محمد صادق گلشناس
125- طوفان و فشار تاليف حسن شيباني تذرجي
126- تاريخچه ورزش بانوان به كوشش هليدا سادات حسيني خواه
127- روياي نويسندگي و گويندگي جلد اول تاليف غريب واحدي پور
128-مجموعه پژوهش‌ها و سخنرانی‌های سمینار بررسی اعتیاد کودکان و نوجوانان در مناطق معضل‌خیز جمعیت به كوشش جمعيت امام علي (ع)
129-مادر در شعر فارسي به كوشش نسرین حبیبی ,دلاور مشرفی‌نبی‌کندی ,و شهره آذرپیوندپور
130-چگونه رزومه بنویسیم: راهکارهایی برای رزومه‌نویسی بهتر تاليف نسرین حبیبی , محمدمهدی الهیاری , دلاور مشرفی‌نبی‌کندی ,عرفان ظهیری
131-فنون مصاحبه: آنچه که یک پرسشگر در یک مصاحبه باید بداندتاليف نسرین حبیبی , محمدمهدی الهیاری , دلاور مشرفی‌نبی‌کندی ,عرفان ظهیری
132-ضعف اراده در دانش‌آموزان و دانشجویان به كوشش نادر بحری‌انگورد, علی عظیمی‌داشبلاغ, مهدی رحمتی‌زاد, حسن الهیاری‌حسن‌آباد, بهروز کرمی, مهدی الهیاری‌حسن‌آباد
133-وقتی باد می‌وزد تاليف سروه آخرتی
134دلایل کمبود اعتماد به نفس در دانش‌آموزان و دانشجویانبه كوشش نادر بحری‌انگورد, علی عظیمی‌داشبلاغ, مهدی رحمتی‌زاد, حسن الهیاری‌حسن‌آباد, بهروز کرمی, مهدی الهیاری‌حسن‌آباد
135- حسرت...؟ چاپ دوم تاليف ارسلان الماسي
136-باشگاه مشتریان، یک فرصت طلایی تاليف فردین شورج, هادی مورخ
137- سرآغاز و سير ادبيات داستاني كردي چاپ سوم تاليف محمد رحيميان شيرمرد
138- برای تربیت و آموزش کودکم: 30 روز نکات کلیدی در تربیت و آموزش کودکان تالیف روناک احمدزاده
139- معلمی برای تمام فصول: ویژگی‌های معلم موفق (با تاکید بر ارتباطات انسانی)/ اکبر فیضی/ چاپ دوم
140- آموزش حسابداری با رویکرد اخلاق حرفه‌ای/ وحید صادقی
141-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان ناشناس جلد اول/نظام مشرفی نبی کندی / چاپ چهارم
142-مجموعه داستان‌های کوتاه از نویسندگان ناشناس جلد دوم/نظام مشرفی نبی کندی / چاپ چهارم
143-داستان‌هایی برای آرامش و تفکر در زندگی: آموزش اندیشیدن به زبان ساده/نظام مشرفی نبی کندی / چاپ سوم
144- نوسازی خویشتن و بهبود مهارت‌های شهروندی جلد اول/ غریب واحدی پور
145-نوسازی خویشتن و بهبود مهارت‌های شهروندی جلد دوم/ غریب واحدی پور
146-نوسازی خویشتن و بهبود مهارت‌های شهروندی جلد سوم/ غریب واحدی پور
147-آموزش نرم‌افزار GIS با تاکید بر تحلیل‌های فضایی/ اردلان حسینی
148- گزارش‌نویسی/ ناصر شریفی/چاپ سوم
149-مدیریت کلاس درس و یادگیری اثربخش/محمدعلی قاضیان عبدالله عالی‌شیرمرد
150- آینه‌ای رو به آفتاب/اصغر علی کرمی
151-جایگاه عدالت و آزادی در افکار و اندیشه‌های افلاطون و هگل/ صفاری
152-قصه‌های کودکانه برای وقت خواب/ میلاد مشرفی
153-امتداد زمان: جستاری در پیام منزل/ کسایی زاده
154-همیت پرسش هایدگر/سوریا سندیل - مترجم:محمد خیری
155- تاریخ فلسفه: فلسفه مدرن/برایان دویگنن ؛ مترجم:کیوان بلندهمتان
156-تخلفات مالی و اداری مدیران در بستر آگاهی از قانون قراردادهای دولتی/ خالدیان
157-سلام ماه روی پنجره/:الهام درخت‌پیری
158- نگاهی به سالمند و سالمندی/فرهاد حبیبی -شهناز حمدالهی
159- نوسازی و ساماندهی بافت‌های فرسوده شهری با رویکرد مشرکت مردمی/ نوری- خالدیان
160- سایه لینکز/ویکتوریا هولت ؛ مترجم:علیرضا دبیرزاده
161- خلاقیت و اثربخشی سازمانی مدیران/ حمید عزتی
162-نظریه و روزمره‌گی در کتاب هستی و زمان هایدگر/رودی‌جان هیوارد ؛ مترجم:محمد خیری
163- 9 داستان از 9 نویسنده کوچک/ یعقوب ذاکری
164- گزارش به مردم/بهروز میرزایی‌شیرمرد -زهره شمس
165-طبیعی‌درمانی، روان‌درمانی، گیاه‌درمانی/عبدالله قاسمی‌پیربلوطی-محمد قاسمی‌پیربلوطی-هرا امینی‌راستابی
166-شکل دهندگان پروتستانیزم: اف.دی.ای. شلایرماخر/ آلیستر مک‌گراث - دارن مارکس- محمد خیری
167-Comrehensive textbook of electrocardiography‏‫/ ابوالفتح علی زاده-کیخاوانی
168- بررسی رابطه‌ی بین یادگاری کارآفرینانه و تجاری‌سازی فناوری/ فرجی
169-بررسی تطبیقی غروب در شعر عربی و فارسی معاصر/ ملک امیدی
170- تاثیر قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران بر کشور پاکستان/غفور محسنی
171- حسرت....؟/ ارسلان الماسی/ چاپ سوم
172- کاربرد آزمایشگاه، سنجش و اندازه‌گیری در علوم ورزشی/ علی رجبی
173- ورزش و شیوه زندگی سالم برای سالمندان/علی رجبی -هادی قرنی
174- اصول و مبانی تغذیه ورزشی (با رویکرد کنترل وزن و بهبود عملکرد)/علی رجبی-مرتضی یاری
175- راهنمای جامع شناخت، پیشگیری و بهبود استیوآرتریت با فعالیت بدنی و ورزش/علی رجبی-ادریس باوردی‌مقدم
176- ضروریات فیزیولوژی ورزشی قلب، عروق و تنفس/ علی رجبی
177- راز شناخت، پیشگیری، کنترل و درمان بیماری قرن با فعالیت ورزشی (دیابت)/علی رجبی

178- آموزش‌هایی برای مهارت زندگی کودکان/میلاد مشرفی نبی کندی-شهره آذرپیوندپور
179- انسان را باید از "ماوراء زمین با موجود ماورائی" جستجو کرده از نو بنگریم/حسن فیروزی
180- تاثیر ساختار مالکیت و سپرده بر درآمد و ریسک درماندگی مالی بانک‌های منتخب ایران/جمشید نصراللهی
181- کوشکی خه‌یال/علی حقیقی
182- خاطرات ملاحسنی و گذری بر تحولات یک قرن اخیر منطقه/علیرضا غنی‌زاده
183- برون‌سپاری/مهران مولوی
184- تجارت الکترونیک/مهران مولوی -مهدی خالدلو -پیمان رسولی‌اقدم
185- چابکی در سازمان/مهران مولوی-بهرام بادپا -محرم خرم
186- رضایت شغلی/مهران مولوی-حامد اشرفی‌آیدنلو -جهانبخش اسماعیل‌پور
187- ساختار سازمانی/مهران مولوی-عطا کوکبی-علی طراوتی
188-سلامت نظام اداری/مهران مولوی -علی طراوتی
189- فرایندهای مدیریتی/مهران مولوی-حمیده برزگر -مریم فقه‌شیخی
190- اصلاح الگوی مصرف: نان، آرد، گندم/غلامرضا بهادری -مهران مولوی
191- ارتقاء فرهنگ مالیاتی/مهران مولوی -میثم سیف‌الله‌زاده-حمیده برزگر
192- چالش‌های مدیریتی/مهران مولوی -احمد جبارنژاد
193-بازاریابی/مهران مولوی -حسن رضانژاد -فرزاد جانعلی‌پور
194- واژگان پایه زبان آلمانی لانگمن شایت: مخصوص دانشجویان زبان آلمانی و آزمون‌های زبان آلمانی/محمد باوردی‌مقدم -هانا طاهرآذر
195- تاثیر فرآیند جهانی‌شدن اقتصاد در روابط کشورهای شمال و جنوب/رضا دانشور
196- مقدمه‌ای بر علم تمرین و آمادگی جسمانی در فوتبال (با نگاهی به تغذیه در فوتبال)
/احسان علیپور
197- مقدمه‌ای بر آداب معاشرت ویژه راهنمایان تور/مریم ابوطالبی‌حسن‌آبادی
198- گزارش‌نویسی/ناصر شریفی

 199- ئاسمانیک خولیا/چیمن رسول‌پور
200-تکنیک‌های ارزیابی پروژه/مهران مولوی
201- مدیریت توسعه/مهران مولوی
202- اقتصاد اطلاعات/مهران مولوی
203-تفکر اقتضایی/مهران مولوی
204-تعهد سازمانی/مهران مولوی
205-سیستم‌های صف/مهران مولوی
206-مفاهیم جدید در سیستم‌های اطلاعات مدیریت/مهران مولوی
207- نقش سیستم‌های اطلاعات مدیریت در تجارت الکترونیک/مهران مولوی
208- قربانی و چهار داستان کوتاه دیگر/مهدی رضایی‌اقدم
209- توسعه روستایی/مهران مولوی
210- مروری بر مفاهیم حسابداری و حسابرسی/مهران مولوی
211-معیارهای مکانیابی سکونتگاه‌های روستایی/مهران مولوی
212-سازمان‌های یادگیرنده/مهران مولوی
213-زنجیره تامین/مهران مولوی
214-انبارداری/مهران مولوی
215-تکاب به روایت رسانه‌ها: خبرها و رویدادهای مهم رسانه‌ای شهرستان تکاب در سال‌های 1388و 1389/نظام مشرفی نبی کندی 
216-حقوق بشر و آسیب‌پذیری/برایان‌اس ترنر/:لقمان کاظم‌پور 
217-مجموعه پژوهش‌ها، مقالات و سخنرانی‌های سمینار بررسی عوامل و پیامدهای ازدواج کودکان در سکونتگاه‌های فقیرنشین کشور/ زهراکهرام

218- صفر تا بیست کارآفرینی/حسن عبدی
219- نظریه فرامتنی: آغاز روانشناسی پست‌مدرن/انوش ترابی
220- مقدمه‌ای بر تاریخ هنر کردستان و زیبایی‌شناسی چیا/میکاییل رحمانی
221-بافر در مدیریت پروژه به روش زنجیره بحرانی/محمد مهربان‌چکرسری-کمال چهارسوقی
222-ماهی‌های رقصان در هوا/انوش ترابی
223- راه مقصود/ محمدمامالی
224-مهارت‌های ارتباطی/مهران مولوی
225تبارشناسی قدرت در گفتار انقلابی امام خمینی/:کریم رضادوست ؛صادق پیوسته 
226-- رابطه لوگوی برند و تعهد به مشتری/سوما مظفری ؛سیدسیامک موسوی
227-سفر به سرزمین شگفتی‌های بی‌پایان شهر تکاب و تخت سلیمان/نظام مشرفی‌نبی‌کندی -مهدی آریانا -اکبر فیضی
228-مروری سریع بر نکات بیوشیمی/مهدی آریانا -عطیه اشهان -مریم کاظمی‌مطلق
229- گزارش‌نویسی/ناصر شریفی چاپ ششم
230-سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی/ محمدرحیمیان شیرمرد - چاپ چهارم
231-جاذبه‌های گردشگری تکاب/ناصر شریفی-روناک احمدزاده -نظام مشرفی‌نبی‌کندی 
232شناخت رنگ (جلد هفتم و هشتم)/غلامرضا قره‌ویسکی-نازلی قره‌ویسکی -سیاوش قره‌ویسکی
233-اخلاق و متافیزیک نزد شوپنهاور/مسعود عسگری
234-آبستن غم/لیلا احمدی پهلوان
235-طوفان جدایی: مجموعه شعر شیما منوچهری (نیایش)/شیما منوچهری
236-هویت: تقاضا برای کرامت و سیاست رنج و تنفر/فرانسیس فوکویاما-لقمان کاظم پور
237-چهل بخش سخنرانی معنوی عرفانی و خودشناسی/بهرام رنجبر زیارانی

15-238داستان از 15 نویسنده کوچک/یعقوب ذاکری‌درباغی-علی جلالی
239سیمای مدیران در نهج‌البلاغه /وحید غفاریان 
240-روایت چهل سال تلاش/الناز اکبری،مریم قاسمی،سمیه نیکنام،میریوسف تیموری
241-اصول کار در داروخانه برای تکنسین دارویی/ علیرضا رستمی

242-آناتومی: قابل استفاده داوطلبان آزمون‌های آناتومی و لیسانس به پزشکی/فرانک رحمانی
243-دستیار کمک دندانپزشک: مراقبت‌های پرستاری در دندانپزشکی/اصغر فتائی ؛خاطره علی‌‌قنواتی؛مریم حاجی‌سیدجوادی
244- ژنتیک پزشکی: ویژه داوطلبان آزمون علوم پایه پزشکی و لیسانس به پزشکی/مهسا شاهجوئی؛شیما کرمی 
245-چراغ سو: مجموعه اشعار/گردآورنده:محمدکاظم کاظم‌پور
246-مروری جامع بر فیزیولوژی پزشکی/شبنم ابراهیم‌زاده‌قریبه ؛لیلا سجادی‌اصل
247-مروری جامع بر منابع بافت‌شناسی/مسعود قربانی‌‌برزآبادی ؛سارا سیمرغ ؛فرزانه شهپرگوش 
248- تاثیر شادابی سازمانی و اخلاق حرفه‌ای بر کاهش فرسودگی شغلی/هادی ابراهیمی‌ظاهرکندی 
249-استشاره و استخاره دو راهکار تصمیم‌سازی در فرهنگ اسلامی/:فاطمه ریاحی ؛احمد میرزایی
250- فیزیک هوش‌بری/نويسنده:فواد گلی‌احمدآباد ؛مرضیه طهماسبی ؛میثم فروزی
251-سه جستار در اندیشه هایدگر/محمد خیری
252- رابطه آموزش با رضایتمندی فراگیران: بررسی رابطه اتوماسیون آموزشی با رضایتمندی فراگیران مجازی/طیبه‌سادات خاتمی
253-من متولد چشمهای تو: اولین مجموعه‌ی شعر سپید خلیل فریدی بهمراه چند اثر خوشنویسی/شاعر:خلیل فریدی ؛ محمد حیدری ؛منصور پیرانی
254-میژووی هوزه‌ری کوردستان و جوانی ناسی چیا/میکاییل رحمانی
255- اسلایدهای درسی تکنسین دارویی: داروشناسی عمومی، نسخه‌خوانی/علیرضا رستمی
256- دست‌نوشته‌های خط خطی (دفتر اول)/مریم اقدام 

چهل نامه کوتاه به همسرم/ نادر ابراهیمی/ روزبهان

چهل نامه کوتاه به همسرم

چهل نامه کوتاه به همسرم/ نادر ابراهیمی/ روزبهان

مروری بر کتاب‌های نامه‌نگاری شده بزرگان ادبی به بهانه انتشار «پریدخت»

نادرابراهیمی با «چهل نامه کوتاه به همسرم» یکی از ماندگارترین ها و پرچمداران عاشقانه‌نویسی است.  او نامه‌های این کتاب را چنان که خود در آغاز کتاب گفته در حدود سال‌های 63 تا 65 در فضایی آغشته به بوی مرکب تلخ و صدای قلم نی به هنگام تمرین خوش نویسی و دلتنگی برای همسرش «فرزانه منصوری» به رشته تحریر درآورده است. او در قسمتی از نامه بیست‌و‌پنجم این کتاب می‌نویسد: «عزیز من! صبور باش تا بتوانم کلمه‌ای نو و کتابی نو، فقط برای تو بسازم و بنویسم، تا در برابر تو این گونه تهی‌دست و خجلت زده نباشم.»

 

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

زمان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران مشخص شد

زمان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران مشخص شد

ایوب دهقانکار؛ دبیر و سخنگوی شورای سیاست‌گذاری سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از برگزاری نخستین جلسه شورای سیاست‌گذاری خبر داد و گفت: نمایشگاه کتاب تهران از تاریخ ٤ تا ١٤ اردیبهشت ماه سال ١٣٩٨ برگزار خواهد شد.

به گزارش روابط عمومی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نخستین جلسه شورای سیاست‌گذاری سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با حضور محسن جوادی؛ معاون امور فرهنگی و اعضای شورا روز چهارشنبه(٢٨ آذرماه) برگزار شد و ایوب دهقانکار به عنوان سخنگوی شورای سیاست‌گذاری سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران انتخاب شد.  
 
ایوب دهقانکار درباره مصوبات نخستین جلسه شورای سیاست‌گذاری سی و دومین نمایشگاه کتاب تهران گفت: نخستین مصوبه شورا تعیین زمان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران بود و پس از بحث و تبادل نظر میان اعضاء، ٤ تا ١٤ اردیبهشت ماه ١٣٩٨ به عنوان زمان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران انتخاب گردید. 
 
وی با اشاره به انتخاب مکان برگزاری نمایشگاه نیز گفت: در این جلسه چندین گزینه پیشنهاد و مقرر شد مکان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران یکی از دو گزینه شهر آفتاب یا مصلی امام خمینی(ره) باشد.
 
دهقانکار تصریح کرد: انتخاب گزینه نهایی منوط به بررسی‌های بیشتر و مذاکره با مدیران این دو مجموعه در آینده نزدیک خواهد بود.  
 
سخنگوی سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در رابطه با دیگر دستور جلسه شورا مبنی بررسی ساختار و شیوه اجرایی نمایشگاه کتاب تهران عنوان کرد: با توجه به شرایط اقتصادی کشور نیازمند آن هستیم تا صرفه‌جویی‌هایی در برگزاری نمایشگاه داشته باشیم و از این رو کوچک‌سازی و چابکسازی ساختار نمایشگاه یکی از اولویت‎‌هاست. خوشبختانه در سال‌های اخیر مطالعاتی از سوی معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد با موضوع آسیب‌شناسی نمایشگاه کتاب تهران انجام شده است که نقطه خوبی برای شروع بحث‌های کارشناسی است. 
 
وی ادامه داد: در این جلسه پیشنهادات متعددی از سوی اعضا مطرح شد و در پایان تصمیم گرفته شد تا کارگروهی زیر نظر موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران تشکیل شود و نظرات کارشناسان این حوزه جمع‌آوری و نتایج آن در جلسه آتی شورا مطرح شود. 
در نخستین جلسه شورای سیاست‌‍گذاری سی و دومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران که با ریاست محسن جوادی برگزار شد، آقایان علی اکبر اشعری، غلامرضا امیرخانی(به نمایندگی از خانم اشرف بروجردی)، داریوش نویدگویی، علی اصغرسیدآبادی، میثم نیلی، محمدجواد مرادی‌نیا، مهدی اسماعیلی‌راد، امیرمسعود شهرام‌نیا، قادر آشنا و ایوب دهقانکار حضور داشتند. 
 نمایشگاه کتاب تهران _ کتاب_ اردیبهشت 98

انبارداری /نظارت بر کالا /مهران مولوی/  رامان سخن/کتاب

 انبارداری /نظارت بر کالا /مهران مولوی/  رامان سخن/ کتاب 

 
 

نام کتاب:انبارداری

موضوع(ها):
انبارداری
نظارت بر کالا
پدیدآور(ان):
نويسنده:مهران مولوی
ناشر (ان):
رامان سخن

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

۴۴۶ صفحه - وزیری (شومیز) - چاپ ۱ - ۱۵۰ نسخه ISBN: 978-600-8914-67-9
تاریخ نشر:۹۷/۰۹/۰۵ قیمت :۵۴۰۰۰۰ ریال
كد دیویی:۶۵۸.۷۸۵ زبان كتاب:فارسی محل نشر:تهران - تهران

آنتوان چخوف (1904-1860)

آنتوان چخوف (1904-1860)

 بهترین نویسندگان تاریخ ادبیات روسیه؛ آتش ادبیات در نقطه انجماد

چخوف در نیمه سال ۱۸۸۰ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته پزشکی در دانشگاه مسکو آغاز کرد. آن سال ها کسی فکرش را هم نمی کرد او روزی یکی از تاثیرگذارترین های دنیای ادبیات باشد. او در همان سال اول دانشجویی، نخستین مطلبش را به چاپ رساند. نمایش نامه ‌های او هنوز هم برای اهالی تئاتر از غنی ‌ترین منابع ادبی به حساب می آیند. می ‌گویند در نمایش نامه ‌نویسی رتبه اول در اختیار ویلیام شکسپیر انگلیسی است و بعد از او چخوف روسی در رتبه دوم قرار دارد. چخوف در مدت زمان کوتاه عمرش رنج زیادی کشید. بیشتر اوقات بیمار بود. از همان 20 سالگی علایم بیماری سل در او ایجاد شد. وقتی از دنیا رفت مراسم خاک سپاری باشکوهی برایش گرفتند. مردم از سرتاسر روسیه برای خداحافظی با نویسنده محبوب ‌شان به مسکو آمدند.
 
«ماکسیم گورکی» به همراه عده ‌ای از بزرگ ‌ترین روشنفکران و نویسندگان روسی هم در مراسم خاک سپاری حضور داشتند. «دایی وانیا» در کنار «باغ آلبالو» از شاخص ‌ترین آثار چخوف هستند. «دایی وانیا» یک درام روان‌ شناسانه است که داستانش در یکی از ولایت ‌های روسیه قرن نوزدهم می ‌گذرد. جایی که یک پروفسور بازنشسته با همسر، دختر و دامادش روابط بسیار پیچیده‌ ای دارد. ضعف، توهم و ناامیدی مضامین اصلی داستان هستند که در نهایت با شجاعت و امید به تعادل می ‌رسند. نمایش نامه «باغ آلبالو» برای اولین بار در تئاتر هنر مسکو به کارگردانی استانیسلاوسکی مشهور روی صحنه رفت اما برداشت استانیسلاوسکی از این نمایش نامه، تراژدی بود در‌حالی که خود چخوف آن را یک کمدی می ‌دانست. نمایش نامه داستان یک زن اشراف زاده روس و خانواده ‌اش است که به علت قرض رو به ورشکستگی هستند و باغ آلبالوی خاطره‌انگیزشان در گرو بانک است و چون خانواده غیر از قرض عایداتی ندارد، قرار است در موعد معینی باغ و ملکشان حراج شود.


به جز نویسندگان نامبرده اسامی زیادی در ادبیات روسیه وجود دارند که باید از آن ها یاد کرد: نیکلای گوگول، میخائیل بولگاکف، ماکسیم گورکی، ولادیمیر ناباکوف، بوریس پاسترناک، الکساندر پوشکین، ایوان تورگنیف، آنا آخماتووا و ولادیمیر مایاکوفسکی ستاره‌ های درخشان دیگر ادبیات روسیه هستند.

فئودور داستایوسکی (1881-1821)

فئودور داستایوسکی (1881-1821)
 بهترین نویسندگان تاریخ ادبیات روسیه؛ آتش ادبیات در نقطه انجماد

«قدمی تازه برداشتن... این چیزی است که مردم از آن می‌ترسند.» این یکی از جمله‌های «فئودور داستایوسکی»، رمان ‌نویس بزرگ روس است که جهان او را با نام «جنایت و مکافات» و «برادران کارامازوف» می شناسد و در صدر فهرست برترین نویسندگان روسیه است. داستایوسکی در دهه 40 شروع به نوشتن کرد اما شاهکارهای ادبی اش را که همین دو کتاب «جنایت و مکافات» و «برادران کارامازوف» است در سال های آخر عمرش نوشت. آثار او بیشتر بازتاب روان‌شناسی جامعه، مشکلات سیاسی، اجتماعی و روانی مردم در قرن 19 روسیه است.
 
او در طول دوران زندگی اش  11 رمان، سه مقاله و 17 داستان کوتاه نوشت. بسیاری از منتقدان، معتقدند داستایوسکی پیشگام ادبیات روان ‌شناسانه است و او بهتر از هر نویسنده دیگری توانسته در آثارش جزئیات روانی و روحی انسان ‌ها را بازتاب دهد. آثار داستایوسکی الهام ‌بخش تعدادی از بزرگ ترین نویسندگان نسل های مختلف شد که شیوه نگارش متفاوتی داشتند، از آنتوان چخوف و جیمزجویس بگیرید تا ارنست همینگوی و ژان پل سارتر.

«جنایت و مکافات» داستان بدبختی های مرد جوان فقیری است که شرایط بد اقتصادی ‌اش چنان به روح و روانش فشار می ‌آورد که مجبور می ‌شود پیرزن نزول‌‌ خواری را بکشد. اما درد عذاب وجدان برای جوان پاکدل بیشتر از رنج‌ های قبلی‌ اش است. فقر و بدبختی جامعه روسیه در قرن نوزدهم و نا امیدی و سیاهی فراگیر را در این رمان با تمام وجود می‌ توانید حس کنید.


«برادران کارامازوف» هم ماجرای خانواده عجیبی است که نحوه ارتباط فئودور کارامازوف، پیرمردی با اخلاق فاسد و متمول را شرح می‌دهد که با سه پسرش به نام‌های «میتیا، ایوان و آلیوشا» زندگی می‌کند. این کتاب رمانی فلسفی است که به شکل عمیقی به حوزه الهیات، اختیار و اخلاقیات پرداخته است.پس از انتشار، این رمان را تعداد زیادی  از دانشمندان مثل آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، پاپ بندیکت شانزدهم و ... خوانده و  تحسین کرده اند و به عنوان یکی از بهترین آثار در ادبیات شناخته می شود. داستایوسکی  با سخنرانی در جشن  بزرگداشت «پوشکین» به اوج شهرت و افتخار در زمان حیات رسید و سرانجام خونریزی ریه جان او را گرفت.

تسخیر بازار کتاب ایران به دست کتاب‌های خارجی /چرا ایرانی‌ها رمان ایرانی نمی‌خوانند؟

گفته‌های راضیه تجار، میترا الیاتی، حسین یعقوبی، ارسلان فصیحی، مریم مفتاحی، امیرحسین خورشیدفر، ناتاشا امیری محمدرضا یوسفی و مژده دقیقی درباره دلایل استقبال از آثار غربی در بازار کتاب روزنامه شهروند - امین فرج‌پور: سال‌های‌ سال است که در توصیف بازار کتاب در این مرز و بوم از تعابیری چون بازار کساد، بازار مرده و ترکیب‌هایی شبیه این استفاده می‌شود. تعابیری نه‌چندان اغراق‌شده؛ که در شرایطی که چاپ کتاب با تیراژهای پانصد یا هفتصد نسخه اتفاقی عادی در صنعت نشر ایران است، حتی واژه‌هایی چون کساد و بی‌رونق هم در توصیف حال و هوای این بازار بیش از حد خوشبینانه جلوه می‌کند.   سال‌هاست وقتی سخن از یک کتاب پرفروش در بازار کتاب ایران به میان می‌آید، می‌توانی مطمئن باشی که این کتاب پرفروش با تیراژی در حدود ده- پانزده‌هزار نسخه به این جایگاه دست پیدا کرده است؛ بگذریم از کتاب‌هایی چون دا و دختر شینا و دیگر کتاب‌ها و کتاب‌سازی‌های ارگان‌های دولتی و نیمه‌دولتی که با فروش‌های سازمانی تضمین‌شده‌شان آمارهایی بسیاربسیار بالاتر را هدف گرفته‌اند. از این فروش‌های کاذب و حباب‌های تیراژ اگر بگذریم، اما تیراژ ده - پانزده‌هزار نسخه‌ای پرفروش‌ترین رمان‌های‌ سال برای کشوری که جمعیتش هشتاد‌میلیون را نیز رد کرده است، فاجعه‌بار است.       نه به رمان ایرانی؟! چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه
انتشارات رامان سخن در این بین، نکته مهمی که به‌خصوص در سال‌های اخیر به چشم می‌خورد، فروش – حتی - ناامیدکننده‌تر کتاب‌های ایرانی است. به‌عبارت بهتر، در شرایطی که بهترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های منتشرشده در بازار کتاب ایران به زحمت می‌توانند در مجموع چاپ‌هایشان تیراژی بالاتر از ده - پانزده یا بیست‌هزار نسخه داشته باشند، این نکته که اغلب این کتاب‌های پرتیراژتر، آثار نویسندگان خارجی هستند که ایستاده بر باد موفقیت‌های جهانی کتاب‌ها و شهرت نویسندگان‌شان، خواننده ایرانی را وادار به دست به جیب شدن و خرید کتاب می‌کنند، حکایت غم‌انگیز و حسرت‌زایی را شکل می‌دهد. حسرت سال‌ها پیش؛ سال‌هایی که نویسنده ایرانی هم ارج و قربی داشت.   سال‌هایی که احمد محمود و هوشنگ گلشیری پابه‌پای بزرگان دنیای قلم، حداقل در آب و خاک خودشان می‌فروختند. سال‌هایی که کتاب ثقیلی چون کلیدر را دوستداران محمود دولت‌آبادی پرفروش می‌کردند. سال‌هایی که کارهای جدید اسماعیل فصیح و بهرام صادقی؛ آثار جلال آل‌احمد و رضا براهنی؛ سیمین دانشور، علی‌اشرف درویشیان و دکتر ساعدی دوستداران این نویسنده‌ها را می‌توانستند به کتابفروشی‌ها بکشند. این حسرت زمانی طعنه‌آمیزتر می‌شود که می‌بینیم ر. اعتمادی‌ها، پرویز قاضی سعیدها، امیر عشیری‌ها و حتی فهیمه رحیمی‌های امروز هم فروش قابل قبولی ندارند. یعنی که خواننده ایرانی از نویسنده ایرانی قهر است و این بسیاربسیار ناراحت‌کننده جلوه می‌کند. یک اتفاق ساده اما این‌که آیا فروش بهتر آثار ترجمه‌شده در قیاس با آثار نویسندگان ایرانی اتفاق بدی است یا نه؛ آسیب‌رسان است یا نه؛ می‌تواند به انقراض ادبیات داستانی جدی این مرز و بوم بینجامد یا نه و مسائلی از این دست، بارها و بارها دستمایه حرف و بحث و سخن نویسندگان و منتقدان قرار گرفته و هیچ‌گاه هم به نتیجه‌ای درخور ختم نشده است. برخی اعتقاد دارند که فروش بیشتر آثار ترجمه‌شده در قیاس با آثار ایرانی نتیجه طبیعی روند ترجمه آثار است.   در حقیقت این گروه بر این باورند که از این‌رو که ناشر و مترجم بعد از غوطه‌خوردن در بی‌شمار اثر جدید منتشر شده شماری از بهترین آثار را برای ترجمه انتخاب می‌کنند و بنابراین طبیعی است که آن آثار به دلیل بهره‌مندی از روایت جذاب‌تر و سر و شکل حرفه‌ای‌تر بیشتر از کتاب‌های ایرانی مورد استقبال قرار بگیرند، نمی‌شود فروش بالاتر آثار خارجی را دارای تبعات منفی دانست. یکی از کسانی که به این باور معتقد است، راضیه تجار نویسنده کتاب‌هایی چون سفر به ریشه‌ها، نرگس‌ها و بانوی رنگین‌کمان است که با بیان این‌که «استقبال از آثار خارجی اشکالی ندارد» می‌گوید: این‌که بگوییم نباید کتاب خارجی خواند کاملا مردود است. تنوع و عمیق طرح کردن مسائل، پرداخت جدی‌تر و آشنایی با فضاهای جدید ازجمله دلایلی است که خواننده ایرانی را شایق‌ می‌کند به آثار غربی توجه بیشتری نشان دهد.باور راضیه تجار مبنی بر این‌که استقبال از آثار غربی اتفاق بدی نیست؛ به اعتقاد میترا الیاتی نویسنده کتاب‌هایی چون کافه پری دریایی و شمعدانی‌ها نیز صادق است.   این نویسنده با بیان این‌که «هراسی به دلمان راه ندهیم از انتشار کتاب‌های گوناگون ادبی در حوزه ترجمه به تصور این‌که ممکن است جای کتاب‌های تألیفی ما را در ویترین کتابفروشی‌ها تنگ کنند» در یادداشتی می‌نویسد: یادمان نرود از طریق ترجمه آثار نویسندگان تأثیرگذاری چون کافکا، آلبر کامو، سارتر، داستایوسکی، تولستوی، چخوف، بورخس، همینگوی و بسیاری از بزرگان دیگر با ادبیات جهان آشنا شدیم. ادبیات پیشرو ایران پس از مشروطه هم، به واسطه ترجمه و تحت‌تأثیر مکاتب ادبی غرب، از نظر ژانری، شکل امروزی‌اش را گرفت. در این‌صورت نباید نقش کلیدی مترجم و ترجمه را کم‌اهمیت دانست یا نادیده گرفت. آیا غربی‌ها بهترند؟ حسین یعقوبی نیز در مورد استقبال بیشتر از آثار خارجی دلایلی نظیر اشتهار بیشتر آثار موفق خارجی، سانسور، تنوع بیشتر آثار خارجی و شباهت آثار ایرانی به همدیگر را عنوان می‌کند: وقتی اثری با موفقیت جهانی روبه‌رو می‌شود، مخاطب بیشتر مشتاق است آن را بخواند. معمولا اثر یک نویسنده‌ ایرانی گمنام یا حتی سرشناس در جغرافیای ایران محدود می‌شود و شهرت بین‌المللی پیدا نمی‌کند. مسأله دیگر سانسور است؛ مخاطب ایرانی فرض را بر این می‌گذارد که نویسنده خارجی خودسانسوری نمی‌کند و اگر اثرش دچار جرح و تعدیل شود، دیگر کار اداره ممیزی ارشاد است اما نویسنده‌های ایرانی خودسانسوری بیشتری دارند. در این زمینه می‌شود به حرف نویسندگان و مترجمان دیگر نیز استناد کرد؛ مثلا ارسلان فصیحی مترجم شماری از آثار پرفروش سال‌های اخیر ضمن اشاره به این‌که «اثر ایرانی که مخاطبان بخوانند وجود ندارد. یعنی نویسنده‌های مشهور به دلیل وضعیتی که دارند، نمی‌نویسند و نویسنده‌های تازه‌کار هم شناخته‌شده‌ نیستند و کتاب‌هایی که منتشر می‌شود، نمی‌تواند نیاز مخاطبان را پاسخ دهد» دلایل مورد استقبال قرار گرفتن آثار خارجی را تحلیل می‌کند. مریم مفتاحی، مترجم آثار جوجو مویز نیز نبود نوآوری و وجود تقلید در کار نویسنده‌های ایرانی را از عوامل استقبال مخاطبان از آثار ترجمه می‌داند: ادبیات غرب از پشتوانه قرن‌ها رمان‌خوانی و رمان‌نویسی برخوردار است؛ درواقع غربی‌ها ادبیات داستانی غنی‌ای دارند و نویسنده خارجی با دیدگاه‌ و دانش‌ وسیعی‌ای که دارد، رمان‌هایش را می‌نویسد. نویسنده‌های غربی دنیای بزرگی دارند و در کتاب‌هایشان از دیدگاه‌های فلسفی، روانشناسی و تاریخ بهره می‌برند و در هر ژانری که می‌نویسند، حرف‌های تازه‌ و ناگفته‌های زیادی را بیان می‌کنند.   ما کتاب‌های منتخب کشورهای دیگر را برای ترجمه انتخاب می‌کنیم، بنابراین کتاب‌هایی هستند که حرف برای گفتن دارند و دنیای جدیدی را کشف می‌کنند و زمانی که ترجمه می‌شوند توجه مخاطبان را جلب می‌کنند.امیرحسین خورشیدفر، نویسنده کتاب‌هایی چون تهرانی‌ها، اما نگاهی متفاوت به این قضیه دارد: اولا باید پرسید مگر از آثار ترجمه استقبال شده است؟   تیراژ کتاب کمتر از ۱۰‌سال قبل است. این‌که چند رمان نویسنده برنده نوبل یا نویسنده/ استارهایی مثل موراکامی و یوسا ۱۰هزار نسخه فروش رفته، به نظر شما استقبال است؟ یعنی می‌پرسید چرا آثار ١٢-١٠ نویسنده بزرگ جهان بیشتر از آثار نویسنده‌های امروز ایران خوانده می‌شود؟ این‌که عادی‌ترین وضع ممکن است. ضمنا در جهان وقتی صحبت از ادبیات و هنر ایران پیش بیاید حتما اولین مولفه آن را نوشتن در سایه سانسور ذکر می‌کنند. ابعاد سانسور برای کسی که می‌نویسد، بسیاربسیار گسترده‌تر از چیزی است که بر یک اثر ترجمه اعمال می‌شود و این را نمی‌توان نادیده گرفت.     بیماری ترجمه! در این بین اما عده‌ای هستند که استقبال از آثار غربی و به‌طورکلی خارجی را برای ادبیات ایران در حکم نوعی بیماری می‌دانند. یکی از این افراد ناتاشا امیری است که می‌گوید: استقبال از آثار ترجمه یک بیماری مزمن است؛ این موضوع از گذشته وجود داشته است، البته مخاطبان هم تا حدی حق دارند. ممکن است کتابی که ترجمه می‌شود مطابق سلایق ما نباشد، اما حداقل دلیل دیده‌شدن آثار ترجمه این است که در کشور خودشان مطرح شده‌ و مخاطبان زیادی آنها را خوانده‌اند. نویسنده با من به جهنم بیا و هولا هولا در این مورد بیشتر توضیح می‌دهد: دلیل استقبال از کتاب‌های ترجمه این است که معمولا کتاب‌هایی ترجمه می‌شوند که در کشور خودشان مطرح شده‌اند و جوایزی مانند پولیتزر و نوبل را برده‌ و مخاطب جهانی داشته‌اند. مخاطبان ایرانی ممکن است از کتاب خوش‌شان نیاید و کتاب مطابق سلیقه‌شان نباشد اما فکر می‌کنند کتاب‌های ترجمه ارزش یک‌بار خواندن را دارند.   در ایران کتاب‌هایی که از طریق گرفتن جایزه مطرح شده‌اند، مخاطبان عام پیدا نکرده‌ و مخاطبان به جوایز بدبین شده‌اند. از طرف دیگر، مترجمان سراغ نویسنده‌ها و کتاب‌های گمنام نمی‌روند در نتیجه می‌توان گفت کتاب‌های ترجمه مخاطبان بیشتری پیدا می‌کنند. درباره فیلم هم همین‌طور است. معمولا مخاطبان فیلم‌هایی را نگاه می‌کنند که جایزه اسکار یا کن برده باشند یا حداقل یک نویسنده مطرح داشته باشند و هر فیلمی را نگاه نمی‌کنند.   محمد حسینی، نویسنده با نگاهی انتقادی به این جریان می‌نگرد: کتاب‌های ترجمه ویترین محدود عرضه کتاب را اشغال می‌کنند و هر روز جا برای ادبیات فارسی کوچک و کوچکتر می‌شود.محمدرضا یوسفی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان نیز نگاهی منفی به آثار غربی دارد: زمانی که نشر به سوداگری تبدیل می‌شود، این اتفاق طبیعی است. تولید آثار ترجمه از آثار تألیفی فراوان‌تر است، زیرا تولید آنها راحت‌تر است و در یک هفته انجام می‌شود. در ایران‌ به دلیل این‌که رایت پرداخت نمی‌شود، ناشران به راحتی ترجمه چاپ می‌کنند، به همین دلیل از برخی کتاب‌ها ۲۰ ترجمه در بازار وجود دارد زیرا رایت‌شان در اختیار کسی نیست و سود بسیاری برای ناشران دارد. قیاس با بهترین‌ها؟! مژده دقیقی، مترجم می‌کوشد در این میان نگاهی منصفانه به هر دو سوی این جریان داشته باشد. دقیقی ضمن اشاره به این‌که «مقایسه استقبال از آثار ترجمه در مقابل آثار ایرانی دور از انصاف است زیرا مترجمان معمولا بهترین آثار ادبیات جهان را برای ترجمه انتخاب می‌کنند» می‌گوید: آثار ترجمه‌شده با همه آثاری که در ایران منتشر می‌شود، قابل مقایسه نیست. در ادبیات هر مملکتی همه‌جور اثری با هر کیفیتی منتشر می‌شود؛ ولی بعید است مترجم یک اثر پایین‌تر از متوسط را برای ترجمه انتخاب کند، بنابراین می‌بینید که مقایسه همه آثار داستانی نویسندگان ما با بهترین داستان‌ها و رمان‌های دنیا که از طریق ترجمه وارد بازار نشر ما می‌شوند، کار درستی نیست.

«ر. اعتمادی»؛ عاشق پیشه‌ی ممنوع القلم

«ر. اعتمادی» (رجبعلی اعتمادی)(1312)؛ رمان‌نویس مردم، رمان‌نویس عشق‌های ممنوعه، چهره‌ای که نسل‌های مختلف با آثار او عاشق شدند، گریستند، ایستادند، داستان‌خواندن آموختند و داستان‌نوشتن یاد گرفتند.
امتیاز خبر: 36 از 100 تعداد رای دهندگان 1886
روزنامه همدلی - حامد داراب:  «ر.اعتمادی» به  ما از داستان نویسندگی و سیزده سال ممنوع‌القلمی‌اش گفت. او همچنین درباره نکاتی جذاب و البته پنهانی از گوشه و کنار جامعه فرهنگی و ضدفرهنگی ایران صحبت کرد؛ از کاباره‌ها تا روزنامه‌ها

نخستین ممنوع‌القلم بودم

«ر. اعتمادی» (رجبعلی اعتمادی)(1312)؛ رمان‌نویس مردم، رمان‌نویس عشق‌های ممنوعه، چهره‌ای که نسل‌های مختلف با آثار او عاشق شدند، گریستند، ایستادند، داستان‌خواندن آموختند و داستان‌نوشتن یاد گرفتند. اگرچه اغلب‌شان بعدها، یادی از او نکرده یا داستان‌هایش را عامه‌پسند خطاب کردند. نشستن با او موهبتی‌ست؛ او تاریخ زنده‌ای از خاطرات شفاهی مملکتی‌ست که روزی تیراژ یک مجله‌اش به یک میلیون بدون برگشت، می‌رسید. مملکتی که روزی رمان‌هایش در تیراژ 600 هزار نسخه منتشر می‌شد و مجلاتش مرجع معرفی و تغییر سلیقه مخاطب بودند. این سخنان ساده، امروز خود آسیب بزرگی است از آنچه در روند اعتلای فرهنگ این ملک از دست شده.
 
با اعتمادی قرار گفت‌وگویی گذاشتم درباره چند دهه کار اساسی ادبی، روزنامه‌نگاری و فرهنگی‌اش، نویسنده «تویست داغم کن»، «گور پریا»، «کفش‌های غمگین عشق»، «دختر خوشگل دانشکده من» و بیش از ده‌ها عنوان رمان دیگر؛ از او خواستم تا برایم از سال‌های «مجله جوانان»، «اطلاعات هفتگی» و «زن روز» بگوید؛ از سال‌هایی که پاورقی و داستان پلیسی هنوز هویت خود را از دست نداده بودند.
 
در این میان اما به نکات تامل‌برانگیز دیگری برخوردم؛ به نگرش نسل او درباره مذهب؛ و زندگی مسالمت‌آمیزی که با آن داشته‌اند و به نگرش شخص خودش درباره ایدئولوژی و آنچه او آسیب بزرگ ادبیات ایران در 60 سال گذشته می‌داند؛ یعنی چپ‌زدگی. او در این گفت‌وگو اشاره کرد که برآوردش از نویسنده مردم بودن چیست؟ و چرا نویسنده‌ پرفروش، نویسنده مردم است نه نویسنده ایدئولوگ؟ حرف‌هایم با او را بخوانید تا اندیشه انتقادی نویسنده‌ای را بشناسید که آثارش برای چندین نسل، اکنون نوستالوژی زیستی است. نکته آخر آنکه همکارم «الیاس براهویی ‌نژاد» بار سنگین تنظیم و تدوین این مصاحبه را بر دوش داشت که همین‌جا از او تشکر می‌کنم.

بچه‌ لار، ساکنِ ناصرخسرو، عاشقِ تارزان

آقای اعتمادی شما مخاطبان گسترده و وسیعی دارید که بسیار مایلند یک بیوگرافی از شما بدانند، اگرچه بیوگرافی پرسیدن کلاسه شده است اما برایم کمی از خودتان بگویید و اینکه از چه زمانی میل نوشتن در شما رشد کرد؟

من در شهر لار در جنوب ایران، ایالت فارس، متولد شدم. تا سال ششم دبستان، یعنی ۱۲سالگی، در لار درس خواندم. از ۱۲سالگی کل خانواده به تهران آمدیم و از ۱۲سالگی تا امروز در تهران زندگی می‌کنم. اما در مورد نوشتن؛ من از کودکی خیلی علاقه به کتاب داشتم و آن موقع شهر لار، که حالا مقداری وسیع شده، یک شهر ۱۵هزار نفری کوچک بود. همه همدیگر را می‌شناختند و مردم شهر من را کاملا می‌شناختند. در خانه‌ها را می‌زدم و می‌گفتم کتاب دارید من بخوانم؟ در کلاس چهارم ابتدایی قادر بودم که حافظ را بخوانم، گلستان را بخوانم و کتاب‌هایی که در شهر قدیمی لار وجود داشت، تقریبا همه جنبه مذهبی داشتند و به هر حال آن‌قدر تشنه بودم که هر کتابی به دستم می‌آمد می‌خواندم. البته بودجه‌ای برای خرید کتاب نداشتم اما مردم محبت می‌کردند اگر در خانه‌شان کتابی بود، به من می‌دادند و من می‌خواندم. یادم است که در شهر ما فقط یک کتابفروشی به نام «مروج» وجود داشت. مجموع کتاب‌هایش به ۴۰تا نمی‌رسید.
 
هر روز می‌رفتم جلوی این کتابفروشی و با حسرت به این کتاب‌ها نگاه می‌کردم. آن‌موقع آنجا کتاب را کرایه یا امانت نمی‌دادند اما فکر می‌کنم به دلیل همین مطالعاتم، انشانویسی‌ام برای معلمم خیلی جذاب بود و یادم است که در کلاس پنجم ابتدایی انشایی نوشتم؛ معلم انشا را از من گرفت. تصور کردم بد نوشته‌ام که انشا را از من گرفت. بعد از یک‌ماه، کتابی برایم آورد و گفت این کتاب بابت نوشتن آن انشا از تهران برای شما جایزه آمده. خاطرم هست که این کتاب درباره انشانویسی بود به قلم آقای سلیم نیساری بود ولی هنوز من نمی‌دانستم که واقعا می‌توانم بنویسم.

هنوز به ظرفیت‌های نویسندگی خود پی نبرده بودید؟

نه خیر؛ هنوز آگاهی پیدا نکرده بودم.

پدرتان چکاره بودند؟ و علت اینکه به تهران مهاجرت کردید چه بود؟

پدرم بازرگان کوچکی بود در شهر کوچک لار؛ زمانی که دید تجارتش پیشرفتی ندارد به تهران آمد و ما هم به دنبال او به تهران آمدیم. پدرم در تهران مهمانخانه‌دار شد. او مرد روشنفکری بود و خاطرم هست که در شهر ما اگر کسی می‌خواست عریضه‌ای به ادارات دولتی بنویسد، از پدر من کمک می‌خواست.
 
در تهران روزی پنج ریال پول توجیبی داشتم و مجلات آن‌موقع پنج ریال بود. من صبر می‌کردم و به جای اینکه پنج ریالم را بدهم یک مجله بخرم، پس از چند روز و با کهنه شدن مجله، وقتی قیمتش شده بود یک ریال، پنج مجله را با هم می‌خریدم. همان موقع بلافاصله عضو «کتابخانه ملی» شدم که در «خیابان قوام‌السلطنه» بود. ما ساکن «ناصرخسرو» بودیم و مدرسه‌ام که همان دبیرستان «مروی» بود ساعت ۴ تعطیل می‌شد، کتابخانه ملی هم ساعت ۷ تعطیل می‌شد. برای اینکه زودتر برسم و برای آنکه پول کرایه اتوبوس را نداشتم، از ناصرخسرو تا قوام‌السلطنه می‌دویدم تا خودم را برسانم به کتابخانه ملی و بیشتر زمان مطالعه داشته باشم.
 
آنجا با آثار بزرگان ادب دنیا آشنا شدم اما خاطرم هست که وقتی کلاس اول دبیرستان شروع به تحصیل کردم، معلم انشای ما وقتی وارد کلاس شد، آن زمان هم طبق معمول اسامی را به ترتیب حروف الفبا می‌نوشتند، من را صدا کرد. انشایی داده بود. من خواندم. دیدم بچه‌های کلاس برایم دست زدند. شگفت‌زده شده بودم که چرا برایم دست زدند؟ معلم من یک دبیر فوق‌العاده آگاه و تحصیل‌کرده به نام «دکتر حیدریان»، ایشان متوجه استعداد من شد و در حین ساعات درس با من حرف می‌زد. لیست کتاب‌هایی را که باید بخوانم به من می‌داد و حتی من را با خودش به گردش می‌برد و می‌خواست من به جامعه از دید یک نویسنده آشنا شوم. این ماجرا سبب شد که من به‌زودی نوشتن را آغاز کردم. در کلاس سوم دبیرستان بودم که برای روزنامه‌ها مقاله می‌نوشتم.

قبل از اینکه به روزنامه‌ها برسیم من دو سوال دارم. یک: نخست کتاب‌هایی که در کلاس چهارم و پنجم می‌خواندید از سعدی و حافظ و کتاب‌هایی که از همسایگان می‌گرفتید، چه کتابی تاثیر زیادی روی شما داشت؟ و در بخش دوم، وقتی در کتابخانه ملی با نویسندگان بزرگ دنیا آشنا شدید، چه نویسندگانی برای شما برجسته شدند؟

در دوران دبستان جز حافظ و سعدی که اسم داشتند، بقیه کتاب‌ها مذهبی بود و خاطرم نیست. از چیزهایی که به یاد دارم امیرارسلان رومی و اسکندرنامه است.

و بین حافظ و سعدی به کدام نزدیک‌تر بودید؟

حافظ. اصلا تاثیر عشق در آثار من از حافظ آمده است؛ دلیل نزدیکی‌‌ام به حافظ این است که در یک خانواده عشق‌پرور به دنیا آمدم. مادرم به‌شدت پدرم را دوست داشت و عاشق بود. پدرم به سفر رفته بود. وقتی از مدرسه می‌آمدم حافظ را به دستم می‌داد و می‌گفت برایم فال بگیر. من هر روز باید با حافظ برای مادرم فال می‌گرفتم و توضیح می‌دادم که حافظ چه می‌گوید. آن زمان در مدارس به زبان فارسی خیلی اهمیت می‌دادند. امروز متاسفانه می‌بینم که یک دیپلمه هم نمی‌تواند شعر حافظ را درک کند و بخواند اما من آن‌موقع به‌راحتی می‌خواندم. ما در کلاس چهارم ابتدایی «گلستان» هم می‌خواندیم که فهم گلستان خیلی سخت‌تر بود. در دوره اول کتابخوانی که هنوز به کتابخانه نرفته بودم، ناشری بود به نام «بریانی» در «خیابان فردوسی» مغازه داشت و کتاب‌های پلیسی و تاریخی و... چاپ می‌کرد و ازجمله کتاب‌های «تارزان» را.
 
شدیدا تحت تاثیر کتاب‌های تارزان قرار گرفتم و در حقیقت آن‌موقع می‌شد گفت طرفدار محیط زیست بودم و از اینکه محیط شهرها این‌قدر آلوده و کثیف شده و آدم‌ها علیه همدیگر هستند و هم را می‌کشند، دادگاه می‌روند و... خیلی ناراحت بودم. زندگی ابتدایی تارزان برای من آن‌قدر جذاب بود که من با یکی از بچه‌های مدرسه صحبت کردم. او هم مثل من فکر می‌کرد و ما تصمیم گرفتیم به جنگل برویم و تارزان بشویم و رفتیم. از خانه فرار کردیم و رفتیم شمال. چهار پنج روز روی درخت زندگی کردیم، بعد دیدیم اینجا نه شیری است نه پلنگی نه چیزی.
 
گرسنه هم هستیم و غذا هم نداریم. پدرم وقتی از طریق سایر بچه‌های مدرسه متوجه شد که ما به سمت رشت رفته‌ایم، آنجا آمد و ما را به تهران برگرداند. یادم است آن‌موقع کسی هم کتابی نوشته بود تحت عنوان «تارزان‌های وطنی» و در حقیقت این تارزان‌های وطنی ما بودیم. همیشه این‌ کتاب‌ها که قهرمانش یک مرد جنگلی حامی حیوانات و محیط زیست بود، مرا به هیجان می‌آورد و هنوز هم به هیجان می‌آورد. به همین جهت امروز هم تمام اخبار مربوط به محیط زیست را دنبال می‌کنم و دوست دارم.
 
وقتی به کتابخانه ملی رفتم با راهنمایی دبیرم شروع کردم به خواندن آثار کلاسیک؛ ازجمله آثار «ویکتور هوگو»، جنگ و صلح «تولستوی»، کارهای «داستایوفسکی» که خاطرم است این کتاب داستایوفسکی آن‌چنان من را تحت تاثیر قرار داده بود که موقعی که رسیدم به آنجا که قهرمان داستان به صورت دل‌آشوبه و ملتهب به محل پلیس رفت که خودش را معرفی کند، این حالت دل‌آشوبه در من به‌وجود آمد. کتابخانه را آلوده کردم و فرار کردم و چند روز نمی‌رفتم از خجالت. این از خاطراتی است که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. ما شب‌ها پشت‌بام می‌خوابیدیم. آن‌موقع هم پشت‌بام چراغ نبود و معمولا مادرم از این چراغ‌لامپ‌ها می‌گذاشت و بعد هم همه ردیف روی لحاف می‌خوابیدیم و ایشان چراغ را خاموش می‌کرد. من تا چراغ روشن بود کتاب می‌خواندم. وقتی مادرم چراغ را خاموش می‌کرد دیگر نمی‌توانستم کتاب بخوانم. یک‌روز فکری به خاطرم رسید.
 
چادر مشکی مادرم را برداشتم و انداختم سرم تا برای لامپ‌ها مثل حفاظ بشود و دیگران بیدار نشوند و من هم کتابم را بخوانم. شعله لامپ‌ها خورد به چادر و نزدیک بود در آتش‌سوزی سر و کله ما از بین برود؛ چیزی که این‌روزها من در مورد کتاب نمی‌بینم و به‌خصوص مایه تاسف است که جوانان تقریبا کتاب نمی‌خوانند. تاحدودی دخترها توجهی به کتاب دارند ولی پسرها نه. چندبار که نمایشگاه کتاب رفتم، آنجا صفی برای اینکه از من امضا بگیرند تشکیل می‌شد، بیست دختر بود و یک پسر در آن صف و این برایم واقعا مایه شگفتی بود که چرا پسرها این‌قدر به کتاب بی‌توجهند. آن‌موقع ما در کلاس درس هم با هم کتاب معاوضه می‌کردیم و تقریبا می‌توانم بگویم از یک کلاس سی نفری، بیست نفر کتابخوان بودند.

ملی‌گرایی، شکست مصدق، این مردم حزبِ باد

از سوم دبیرستان شما به روزنامه‌ها مطلب می‌دادید. آن مطالب چجور بود و با چه روزنامه‌هایی کار می‌کردید؟

روزنامه‌ای بود به نام «ساسانی» که احساسات ملی داشت و تقریبا وابسته به حزب «پان‌ایرانیسم» بود. پان‌ایرانیست‌ها هم فوق‌العاده ملی‌گرا بودند و من هم خیلی ملی‌گرا بودم و برای روزنامه گاهی مقالات حماسی می‌نوشتم و آن‌ها چاپ می‌کردند. خاطرم هست که یک‌بار زیر یکی از مقالاتم نوشتند که فلانی، شما یک‌روز به دفتر روزنامه بیایید. من فکر کردم که این‌ها تصور می‌کنند که من آدمی بیست و پنج – شش ساله هستم و بروم آنجا یک پسربچه لاغراندام چهارده – پانزده ساله را ببینید دیگر اصلا مقالاتم را چاپ نمی‌کنند. به همین جهت هرگز مراجعه نکردم.

این گرایش‌ میهن‌پرستی از کجا آمده بود؟ یعنی با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی شما میهن‌پرست بودید یا اینکه به‌طور کلی یک ایدئولوژی خیلی خاص نسبت به آن داشتید؟

ببینید. مردمان جنوب ایران اصولا ملی‌گرای شدیدند.

به چه دلیل؟

آن‌ها در حقیقت صاحب امپراتوری بزرگی بودند و این در وجودشان مانده و خودشان را خیلی شاخص می‌دانند. پدرم هم این احساسات را داشت و به همین جهت، طرفدار «مصدق» بود. آن زمان تازه مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت شروع شده بود و من هم مانند پدرم علاقه‌مند به مسائل ملی و دکتر مصدق بودم و اغلب روزنامه‌ای درمی‌آمد به نام «شاهد» که هر روز از مدرسه به آنجا می‌رفتم و در تظاهراتی که به طرفداری از مصدق برگزار می‌شد، شرکت می‌کردم. این دوره، در حقیقت سیاسی‌ترین دوره زندگی‌ام بود. من در این دوره یک ملی‌گرای بسیار پرشور بودم اما بعد از شکست دکتر مصدق تمایلم به مسائل سیاسی کم شد.

این کم‌شدن تمایل آیا از سر سرخوردگی در کودتای ۱۳۳۲ بود یا اینکه نه، دیدید چون بزرگ‌ترین آدم‌های آن زمان را گرفتند و خود دکتر مصدق حصر شد و این اتفاق‌ها برایش افتاد، فکر کردید دیگر راهی برای نجات میهن نیست؟

پاسخ این سوال سرخوردگی است. ده‌ها هزار نفر از مصدق حمایت می‌کردند و ناگهان همه این‌ها کوتاه آمدند. روزی که علیه مصدق کودتا شد، من در خیابان سرگردان بودم که چرا مردم نمی‌آیند؟ همه مغازه‌داران کرکره را پایین کشیدند و مردم در خانه‌هایشان نشستند و بیرون نیامدند.
 
 نخستین ممنوع‌القلم بودم

از روز کودتا برایمان بیشتر بگویید.

روز ۲۷ مرداد، یک‌روز قبل کودتا، جبهه ملی یک اجتماع تشکیل داد در همین «میدان سپه» که حالا میدان امام خمینی است و جمعیت عظیمی هم آمده بودند و در آن گفتند چون بعضی‌ها می‌خواهند از اجتماع مردم سوءاستفاده کنند، ما می‌خواهیم که فردا هیچ تظاهراتی انجام نشود. چرا این خواهش را کردند؟ به‌خاطر اینکه «حزب توده» که متشکل‌ترین حزب سیاسی مملکت بود، تصمیم داشت وارد خیابان‌ها شود و قدرت را به‌دست بگیرد. جبهه ملی این‌طور تشخیص داد که فردا تظاهراتی نباشد. خاطرم است که برای امتحان تجدیدی‌‌ام، که همیشه از ریاضی تجدید می‌شدم، با یکی از دوستان که ریاضی‌اش خوب بود قرار گذاشتم و گفتم حالا که فردا تظاهرات نیست بیا برویم پارک شهر و آنجا کمی با من کار کن.
 
ما آنجا نشسته بودیم. ساعت ده صبح بود. دیدم صدای تظاهرات می‌آید. به دوستم گفتم قرار نبود امروز تظاهرات شود. دویدیم، آمدیم خیابان خیام. دیدم که چهار پنج‌هزار نفر درخت را از ریشه درآورده بودند، میل زورخانه، تخته شنا به‌دست دارند علیه مصدق شعار می‌دهند. شگفت‌زده بودم. چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ درس را رها کردم. دویدم به خانه. یک دوچرخه درب و داغون داشتم، آن را سوار شدم. ‌رفتم در خانه دوستانم که بیایید بیرون دارند علیه مصدق شعار می‌دهند ولی هیچ‌کس نمی‌آمد. یکی از دوستانم گفت بیا داخل خانه. رفتیم. گفت رادیو را گوش بده. دیدم رادیو دست مخالفان مصدق افتاده. افسوس. این موضوع که مردم سکوت کردند و ظرف ۲۴ ساعت تغییر فرم دادند، خیلی من را آزار داد و بعد هم قهرمان ملی من، مصدق، از صحنه خارج شده بود به همین خاطر به ادبیات پناهنده شدم.

فکر می‌کنید این تغییر فرم مردم ایران که هنوز هم گویا در ادامه دارد، و در تاریخ این ملک همواره وجود داشته ریشه‌اش کجاست؟ چرا این مردم همیشه اینگونه بوده‌اند و همواره در مصائب اجتماعی و سیاسی به‌خصوص، تغییر رنگ داده‌اند و هیچ‌وقت موضع مشخصی نداشته‌اند؟

فکر می‌کنم یکی از دلایل مهم این رفتار نادرست حملاتی است که در طول تاریخ به این مملکت شده. مردم هرروز ناچار بوده‌اند برای حاکم وقت تظاهرات کنند. تا حاکم وقت قدرت داشته، علی‌رغم ظلم‌هایی که می‌کرده، مجیزش را می‌گویند تا خانواده‌شان از شر ظلم راحت شود و وقتی حاکم ضعیف می‌شد علیه او بلند می‌شد‌ند. این تلوّن نظام سیاسی مردم هنوز هم ادامه دارد و مردم معمولا از شما درباره هر شایعه یا هر حرفی سند نمی‌خواهند و مستند نیست.

یعنی بیشتر شفاهی هستند؟

بیشتر شفاهی هستند و به محض اینکه شما یک شایعه بی‌خود می‌گویید، فقط می‌گویند عه؟ و قبول می‌کنند اما اگر شما در انگلیس حرفی بزنید، اول چیزی که مخاطب از شما می‌پرسد، می‌گوید Why? (چرا؟) ما اینجا چرا نداریم و تابع حرکتی هستیم که راه می‌افتد. به عنوان مثال، در گذشته مثلا در دوره قاجار که مبارزه با بهایی‌ها شکل گرفته بود، اگر من با شما مخالف بودم و بهایی هم نبودید و شما را در خیابان می‌دیدم، می‌گفتم بزنیدش این بهایی است، مردم می‌ریختند و شما را می‌زدند. بسیاری به همین جهت کشته شدند و این حالت متاسفانه هنوز هست؛ از شما نمی‌خواهند که دلیلی برای حرفی که می‌زنید ارائه دهید و هرکس هر وعده‌ای داد می‌پذیرند. این عادت قومی ما شده.

موسسه اطلاعات، «اطلاعات هفتگی»

«زنِ روز»

به اینجا رسیدید که پس از آن سرخوردگی، دوباره به سمت ادبیات رفتید.

وقتی دیپلمم را گرفتم، خانواده در وضع مالی مناسبی نبود و تصمیم گرفتم پیش از رفتن به دانشگاه، بروم خدمت سربازی‌ام را انجام بدهم و برگردم و کمک‌کننده خانواده باشم. وقتی به سربازی رفتم سال ۱۳۳۳ بود. آن‌موقع دیپلمه‌ها هم افسر می‌شدند. ما شش ماه در «پادگان سلطنت‌آباد» به عنوان دانشجو خدمت کردیم و یک سال به‌عنوان افسر وظیفه. چون معدلم خوب بود می‌توانستم در تهران بمانم سربازها را براساس معدل تقسیم می‌کردند اما من «تیپ رشت» را انتخاب کردم. یکی اینکه بروم در بخشی از میهنم زندگی کنم و زندگی مردم را ببینم، دوم اینکه آن نوستالژی که من درباره جنگل و زندگی طبیعی داشتم آنجا پاسخ می‌داد.
 
رفتم آنجا دوره افسری‌ام یک سال بود، شش ماه در تیپ رشت، سه ماه مرز ایران و شوروی در آستارا و سه ماه هم در منجیل. تجربیات مدیریتی‌ام در این دوره، تا به امروز خیلی به من کمک کرده. آن موقع ارتش بعد از ۲۸ مرداد شروع کرده بود به بازسازی خودش و اغلب افسران عادی برای دیدن دوره می‌رفتند و من که افسر وظیفه بودم فرمانده مرز ایران و شوروی بودم. ببینید چه مسئولیت عظیمی. سربازهایی هم که در مرز خدمت می‌کنند، به علت اینکه نمی‌توانند به مرخصی بروند، فوق‌العاده هم آزار می‌دیدند و هم سرپیچی می‌کردند اما گروهان من نمونه بود. به‌خاطر روابطی که با این سربازها برقرار کرده بودم. در آنجا هم برای خودم چیزهایی می‌نوشتم اما باز جدی نمی‌گرفتم تا اینکه خدمت تمام شد و من به تهران برگشتم.

بعد از برگشتن به تهران شروع به کار کردید؟

آن زمان هنوز پول نفت آن‌طور نبود که جامعه را تکان بدهد و کار زیاد ایجاد شود. کار نبود. تمام دوستان من دنبال کار برای من می‌گشتند و من حتی حاضر شده بود به‌عنوان یک ماشین‌نویس مثلا کار کنم اما کار نبود. تا اینکه «موسسه اطلاعات» برای اولین‌بار در تاریخ مطبوعات ایران اعلام کرد که یک کلاس خبرنگاری دایر می‌کند و ۱۵ نفر برای این کلاس از میان داوطلبان انتخاب می‌شوند. دوستانی که من را می‌شناختند که من دست به قلم دارم، اصرار که برو در آن کلاس اسم بنویس.
 
ما جوانان آن‌موقع خیلی بدبین بودیم و گفتم پارتی‌بازی است و من را چه به قبولی. بالاخره آن‌قدر دوستان گفتند برو، چون کنکور گذاشتند، حداقل با شیوه کنکور آشنا شوی. بالاخره من رفتم، اسم نوشتم و وقتی هم اسم نوشتم متوجه شدم ۸۰۰ نفر برای این کلاس ۱۵ نفری داوطلب شده‌اند. از این ۸۰۰ نفر، ۴۰۰ نفر لیسانسه و ۴۰۰ نفر دیپلم هستند. پیش خودم گفتم محال است من قبول شوم. به هر حال، روز امتحان باز با فشار دوستان رفتم سر جلسه امتحان. خیلی جالب است. وقتی نگاه کردم دیدم ۶۰۰ – ۷۰۰ نفر نشسته‌اند.

به خود موسسه اطلاعات رفتید؟

بله. خود موسسه اطلاعات یک حیاط بزرگ داشت. آنجا جلسه امتحان بود.

در خیابان فردوسی؟

خیابان «خیام». وقتی به جمعیت نگاه کردم، گفتم قبول نمی‌شوم. قلم و کاغذ را گذاشتم زمین که بیایم بیرون که همین موقع مستخدم در را بست. گفتم در را باز کن نمی‌خواهم امتحان بدهم. گفت آقای مسعودی گفته در را ببندیم و هیچ‌کس نه بیاید داخل و نه برود بیرون. خیلی درگیر شدم با این نگهبان ولی او اجازه نداد و من بعدها همیشه به او به‌عنوان یک فرشته نجات احترام می‌گذاشتم و به زندگی‌اش می‌رسیدم. برگشتم نشستم، سوالات را جواب دادم و اولین کسی هم که رفت من بودم. دوستان پرسیدند که چه شد؟ گفتم جواب دادم ولی فکر نمی‌کنم که من قبول بشوم. ۴۰۰ نفر فقط لیسانسه هستند.
 
آن‌موقع من پول نداشتم که دو ریال روزنامه بخرم. یکی از دوستانم که پدرش روزنامه‌خوان بود تلفن زد به من و گفت تبریک می‌گویم. گفتم تبریک چه؟ گفت قبول شدی. گفتم من قبول شدم؟ گفت بله. نفر ششمی. به هر حال در آن کلاس دو ماه شخصیت‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و روزنامه‌نگاری می‌آمدند و راجع‌به روزنامه‌نگاری با ما حرف می‌زدند. حالت تدریس نداشت که بعدا امتحان بگیرند. چون در سوژه‌ای که برای نوشتن گزارش داده بودند، سوژه و نوشتار من خیلی جلب توجه کرده بود من را ابتدا به صفحه شهرستان‌های روزنامه فرستادند.

یادتان می‌آید سوژه‌تان چه بود؟

بله. سوژه این بود: یک گاو در کشتارگاه وقتی می‌بیند هم‌نوعانش کشته می‌شوند رم می‌کند و می‌افتد در خیابان و شروع می‌کند به دویدن و همه‌چیز را به هم می‌زند. شما این صحنه را توصیف کنید که این گاو چه بلایی سر خیابان می‌آورد. به هر حال به علت اینکه نثر من را مناسب دیده بودند من را به صفحه شهرستان‌ها هدایت گردند..

سردبیر اطلاعات آن موقع چه کسی بود؟

آقای «مجید دوامی» بود که بعدها سردبیر «اطلاعات هفتگی» و بعد از آن‌ هم سردبیر «زن روز» شد. یعنی زن روز را پایه‌گذاری کرد.

در سرویس شهرستان‌ها چه می‌کردید؟

آنجا گزارش‌هایی می‌آمد که آدم‌های کم‌سواد آن‌ها را نوشته بودند یک‌نفر باید این‌ها را تنظیم می‌کرد و خودش می‌نوشت. من دو سال آنجا کار کردم و ضمنا حوادث مهمی که در شهرستان‌ها اتفاق می‌افتاد، می‌رفتم گزارش می‌گرفتم. این ماجرا سبب شد که من در نوشتن اخبار اقتصادی، اجتماعی، حوادث، فرهنگی، سیاسی و در همه رشته‌ها کارآمد شوم.

چقدر حقوق می‌گرفتید؟

اولین حقوقم ۲۵۰ تومان بود. بعد شد ۴۰۰ تومان. البته از آن ۴۰۰ تومان ما پس‌انداز هم می‌کردیم. یعنی ارزش پول فوق‌العاده بالا بود.

پس دو سال در بخش اخبار شهرستان کار کردید.

بله. پس از آن دیدم که اینجا دیگر من جای پیشرفت ندارم. آن‌موقع معروف‌ترین مجله هفتگی، «اطلاعات هفتگی» بود.

اطلاعات آن زمان چند مجله داشت؟

آن‌موقع اطلاعات هفتگی بود، «اطلاعات ماهانه» بود و «تهران ژورنال» بود. بعد یک‌مرتبه شد ۱۱ نشریه. اطلاعات هفتگی معمولا برای گزارش از خبرنگاران روزنامه استفاده می‌کرد. خبرنگاران روزنامه هم آنچه در چنته داشتند به روزنامه می‌دادند و چیزهایی که به مجله می‌دادند خواندنی نبود. این به فکر من رسید که من به مدیر موسسه، آقای «مسعودی»، پیشنهاد کنم که اطلاعات هفتگی نیاز به خبرنگار ویژه دارد و من آماده هستم که بروم. ایشان که همیشه از فکرهای نو استقبال می‌کرد این فکر را پسندید و بلافاصله من را به‌عنوان خبرنگار ویژه اطلاعات هفتگی به اطلاعات هفتگی معرفی کرد. من از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ خبرنگار ویژه اطلاعات هفتگی بودم و شهرت روزنامه‌نویسی و داستان‌نویسی من هم از همانجا شروع شد.

چرا؟ چون پاورقی چاپ کردید؟

وقتی به اطلاعات هفتگی رفتم، ما یک نسل نو بودیم و چیزهای تازه می‌خواستیم. به سوژه‌های جدید فکر می‌کردیم. مثلا هیچ گزارشگری آن‌موقع به این فکر نکرد که از زندگی جوان‌ها یک رپورتاژ تهیه کند. من یک رپورتاژ تهیه کردم تحت عنوان «هجده‌سالگان» و تمام تفریحات و خواسته‌های جوانان را در این رپورتاژ آوردم که خیلی سر و صدا کرد. نظیر این سوژه‌ها که مردم برای اولین‌بار می‌دیدند، بلافاصله «ر.اعتمادی» را مشهور کرد.

پس از همان زمان که این رپورتاژها را می‌رفتید با «ر. اعتمادی» می‌نوشتید.

بله. در اطلاعات هفتگی سردبیر من آقای «انور خامه‌ای» بود. انور خامه‌ای جزو ۵۳ نفر معروف بود و ایشان برای شش هفت ماه سردبیر اطلاعات هفتگی شد. ایشان به من خیلی میدان داد در تهیه رپورتاژها. ضمنا من می‌دیدم که وسط مجله اطلاعات هفتگی همیشه یک داستان کوتاه در دو صفحه به‌صورت رنگی چاپ می‌شد. این داستان‌ها از اشخاص بسیار معروف بود. حالا من جوانکی هستم و تا این لحظه از عمرم هم داستان ننوشته‌ام. مقاله نوشته‌ام اما داستان نه.

تویست داغم کن، مخالفت چپ و راست

شهرِ نو، پری بلنده

پس نخستین داستان را نوشتید؟

بله. یک روز به خودم گفتم یک داستان بنویسم. چون اولین شغل من روزنامه‌نگاری و خبرنگاری بود، عادت داشتم که با سوژه‌های واقعی کار کنم. حادثه‌ای اتفاق می‌افتاد؛ من می‌رفتم می‌دیدم و سوژه‌ای که اینجا انتخاب کردم از زندگی خودم در منطقه آستارا انتخاب کردم. وقتی افسر وظیفه بودم آنجا عاشق دختری شدم در جنگل‌های آستارا. من این را قصه کردم و عنوانش را هم زدم «گور پریا» اما چون یک‌درصد هم فکر نمی‌کردم که قابل چاپ باشد، بدون اینکه به بچه‌های هیئت تحریریه اطلاعات هفتگی ماجرا را بگویم، یواشکی این داستان را موقعی که سردبیر نبود روی میزش گذاشتم و آمدم بیرون. دو هفته‌ای منتظر شدم ببینم انتخاب می‌شود یا نمی‌شود، دیدم خبری نشد. گفتم مزخرف بوده پاره کرده، انداخته در سبد آشغال. بعد از دو سه هفته، آن زمان آقای «ارونقی کرمانی» مسئول فنی اطلاعات هفتگی بود که بعدا شد سردبیر.
 
او مطالب را از سردبیر می‌گرفت و به چاپخانه می‌برد. یک‌بار از من پرسید تو داستان نوشته‌ای؟ من گفتم که آبرویم رفت. گفته این مزخرفات چیست این پسر نوشته. گفتم چطور؟ گفت هفته دیگر داستانت چاپ می‌شود. فکرش را بکنید. یک جوان که داستان ننوشته، یک داستان کوتاه می‌نویسد و این داستان کوتاه وسط مجله «داستان هفتگی» در کنار نام بزرگان چاپ می‌شود.
 
اما نکته مهم‌تر؛ من آن زمان به سردبیر مجله پیشنهاد کردم که برای اینکه جوان‌ها را علاقه‌مند به مجله بکنیم، بهتر است ما هر هفته به یک دبیرستان برویم و گزارش تهیه کنیم و یک عکس بگیریم که همه بچه‌ها در آن باشند. این عکس را با گزارش چاپ می‌کنیم و بچه‌ها برای اینکه عکس خودشان است یک مجله می‌خرند. ممکن است از ۴۰۰ نفر ۴ نفر مشتری مجله بشوند. این فکر را خیلی پسندیده بود و من هر هفته می‌رفتم دبیرستان‌ها و گزارش تهیه می‌کردم. آن هفته نوبت دبیرستانی به نام «دبیرستان ایران» بود در «خیابان مولوی». خیابان مولوی آن‌موقع جنوبی‌ترین خیابان شهر بود و شگفت‌زده بودم که چطور در آن خیابان دبیرستانی است که دختران تمام خانواده‌های اشراف و اعیان و وزرا و وکلا آنجا درس می‌خوانند.
 
هم این دبیرستان تازه‌ساز بود و هم مدیرش خانم «شوکت‌الملوک جهانبانی» بود که این مدرسه را در آنجا مثل گل سرخی در یک زباله‌دانی کرده بود. به هر حال مجله پنج‌شنبه درآمده و من دوشنبه بعد قرار دارم که بروم از آن مدرسه گزارش بگیرم. خانم مدیر قبلا بچه‌ها را جمع می‌کند و می‌گوید امروز خبرنگار اطلاعات هفتگی، می‌آید و مودب باشید و از این توصیه‌هایی که مدیران می‌کنند. وقتی ساعت ۱۰ صبح ما در زدیم نگهبان در را باز کرد، ساختمان روبه‌رو سه طبقه بود و تمام پنجره رو به حیاط داشت. من دیدم تمام پنجره‌ها باز شد و دخترها در هر سه طبقه دست می‌زدند «گور پریا، گور پریا، گور پریا» و من فهمیدم که نویسنده نسل جوان شده‌ام و از همانجا بود که تصمیم گرفتم کار داستان‌نویسی‌ام را ادامه بدهم.

پس شروع داستان‌نویسی شما از اینجا بود و از این به بعد این داستان‌نویسی را در همان اطلاعات ادامه دادید.

در اطلاعات هفتگی هفت داستان کوتاه از من چاپ شد که برای اولین‌بار این را به‌عنوان یک کتاب مستقل که در خود موسسه اطلاعات چاپ شد تحت عنوان «دختر خوشگل دانشکده من» وارد بازار کردم.

یعنی مجموع آن‌هایی که در اطلاعات هفتگی چاپ شده بود؟

بله. هفت داستان بود.
 
 «ر. اعتمادی»؛ عاشق پیشه‌ی ممنوع القلم

چه سالی این را منتشر کردید؟

فکر می‌کنم ۱۳۳۹. این کتاب مورد استقبال قرار گرفت اما من حالا در سن و سال جوانی، بیست و چند سالگی، جزو شلوغ‌های تهران بودم. یعنی جزو جوان‌های آوانگارد و پرحاشیه. شب‌ها از این رستوران به آن رستوران، از این دنسینگ به آن دنسینگ. همه‌جا بودم.

پاتوق‌های اصلی‌تان کجا بود؟ مولن روژ؟ لاله‌زار؟ شکوفه؟

لاله‌زار بود. من همه‌جا بودم و همه‌جا جزو شلوغ‌کن‌ها بودم و عقاید تازه‌ای پیدا کرده بودم. عقایدی که شبیه عقاید نو اروپا.

یعنی همان ساختارشکنی‌ها و آوانگاردیسم دهه 1960؟

بله عقایدی مثل «هیپیزم»، «بیتلیزم» و این‌ها. یک نوع آشوب‌گری در نسل جوان به‌وجود آمده بود که با قیود قدیمی در مبارزه بود.

هنجارشکنی علیه سنت‌ها.

علیه سنت‌ها و قیودی که در جامعه وجود داشت. بر اساس این کارهایی که می‌کردم یک رمان نوشتم تحت عنوان «تویست داغم کن».

که یکی از معروف‌ترین کارهای شماست.

اولین رمان بلند من بود. به‌طور مستقل چاپ شد.

در چه سالی منتشر کردید؟

سال ۱۳۴۰.

یک سال بعد از اینکه «دختر خوشگل دانشکده من» منتشر شده بود.

بله. این کتاب به‌قدری مورد استقبال قرار گرفت که آن زمان تیراژ کتاب حداکثر ۲۰۰۰ نسخه بود اما این ۲۰۰۰تا در طول یک سال تا دو سال به‌فروش می‌رفت. من اول با سرمایه خودم، چاپ اول را ۵هزار نسخه در همان موسسه اطلاعات منتشر کردم. ظرف یک هفته نایاب شد و بعد ناشرین شروع کردند به چاپ کردن. چاپ هفتمش ۱۲هزار نسخه چاپ شد. یک چنین اتفاقی در ایران آن روز شگفتی‌آور و معجزه‌آسا بود. به همین جهت دو گروه در مقابل من جبهه گرفتند.
 
یکی گروه چپ که می‌خواست نویسنده معروف برای خودش باشد و من نبودم. یکی گروه راست که نویسندگانی در برج عاج نشسته بودند و زورشان آمد که جوانکی آمده و کتاب نوشته، چاپ اول کتابش در ۵هزار نسخه در هفته اول نایاب شده. هردو از عنوان کتاب سوءاستفاده کردند. چون این کتاب خیلی انتقادی بود. چون عنوان کتاب «تویست داغم کن» بود، عده‌ای به این عنوان «ر. اعتمادی، نویسنده تویست داغم کن». تمسخر می‌کردند. وقتی دیدم چنین رفتاری با من می‌شود، کتاب را برداشتم رفتم مجله «راهنمای کتاب». مجله راهنمای کتاب را آقای «ایرج افشار» منتشر می‌کرد و مجله‌ای بود فوق‌العاده سنگین. چیزی شبیه «سخن» و این‌ها. رفتم آنجا گفتم من این کتاب را نوشته‌ام و ظرف یک هفته هم ۵هزار نسخه فروش رفته است. یا مزخرف است انتقاد کنید یا خوب است معرفی‌اش بکنید.

با خود ایرج افشار صحبت کردید؟

بله. آنجا آقایی بود به نام «دکتر احمد اقتداری»، هنوز هم هستند. ایشان نویسنده هستند و کتاب معروف «خلیج فارس» از آثار ایشان است. وقتی کتاب را خواند ۱۷ صفحه راجع‌به کتاب نقد نوشت و شروعش این بود:«به نظر می‌رسد که این کتاب در ابتدا آداب رقص تویست است اما وقتی آن را باز می‌کنید و می‌خوانید، می‌بینید که با فریادهای یک نسل روبه‌رو می‌شوید.» و جابه‌جا مطالبی را از کتاب برای نقد بیان کرده است. به هر حال، از «تویست داغم کن» خیلی استقبال شد و باید یک کار جدید بدهم. عنوان کار جدیدم «ساکن محله غم» بود. سه ماه تمام رفتم در «شهر نو» زندگی کردم. همان کاریی که بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان و اروپایی‌ها کرده‌اند.

به «شهر نو» رفتید تا زندگی زنان آنجا را ببینید و درباره‌شان بنویسید؛ آنچه تجربه زیستی نویسنده در امر نوشتن است...

بله. مثلا جک لوندوم برای نوشتن «سپیددندان» و امثالهم رفت در قطب جنوب زندگی کرد تا آن کتاب را نوشت. اغلب نویسنده‌ها این کار را کرده‌اند، همینگوی برای نوشتن «ناقوس‌ها برای که به صدا درمی‌آید» به اسپانیا رفت در جنگ اسپانیا شرکت کرد تا آن کتاب را نوشت. من بدون اینکه متوجه این موضوع بشوم خودم تصمیم گرفتم بروم و برای همین هم آن خودش داستانی است که من عصرها می‌رفتم از خانه لباس جروواجر و سر و صورت ژولیده و این‌ها، بعد هم چون جوان شلوغی بودم در درگیری‌ها هم خیلی شرکت داشتم. بدون ترس می‌رفتم و برای اینکه من را بپذیرند اول یک درگیری به‌وجود آوردم و این‌ها من را تحویل گرفتند.

آدم غیرآشنا نمی‌پذیرفتند؟

نه. نمی‌پذیرفتند.

کمی از شهر نو بگویید. سیستم و ساختارش چگونه بود؟ می‌گویند بخشی از زنان لهستانی هم آنجا بودند؛ زنانی که به ایران مهاجرت کرده ‌بودند.

نه. لهستانی‌ها قبل از زمانی بود که من رفتم. یعنی زمان جنگ بین‌الملل دوم ولی موقعی که من رفتم بیشتر خانم‌هایی که آنجا بودند، روستایی بودند. این‌ها را از روستا می‌آوردند و گول می‌زدند یا به جست‌وجوی کار می‌آمدند، می‌دیدند بر و رویی دارند، این‌ها را به آنجا می‌کشاندند و بدهکارشان می‌کردند. برایشان طلا می‌خریدند. شهر نو محیطی بود بین خیابان حاج عبدالمحمود، خیابان قوام دفتر، خیابان راه‌پیما و خیابان جمشید.

یعنی کسی بود که آنجا مدیریتی پشت پرده داشت یا آزاد بود که هرکس می‌خواست تن‌فروشی کند آنجا می‌رفت؟

نه. نه. هر خانه‌ای یک مدیر داشت که آدم‌هایی بسیار خطرناک بودند و بیشترشان هم خانم بودند.

پس مدیریت افرادی مانند «پری بلنده»، «اشرف چهارچشم» و غیره واقعیت دارد؟

بله ولی این‌ها خودشان اسیر چند جاهل و لوتی محل بودند که از خانم‌رئیس‌ها حمایت می‌کردند. من برای اینکه بتوانم وارد آن خانه‌ها بشوم آن درگیری را ایجاد کردم. معمولا هم وقتی در جنوب شهر دعوا می‌کردی و پیروز می‌شدی، تحویلت می‌گرفتند. ما را بردند قهوه‌خانه که آشتی کنید. من با چراغ رفته بودم آنجا. می‌دانستم چکار دارم می‌کنم. آن‌ها نمی‌دانستند. همین‌طور راه را برای خودم باز می‌کردم. شب‌ها می‌رفتم با این‌ها. این‌ها هم تا ساعت ۱۲ شب کار خود را می‌کردند و ۱۲ شب می‌آمدند پشت‌بام همان خانه‌ها می‌خوابیدند. ما هم می‌رفتیم همانجا می‌خوابیدیم. من صبح زود بلند می‌شدم. گفته بودم من میوه‌فروشم و باید صبح زود بروم میدان میوه بخرم. به خانه می‌رفتم، سر و وضعم را عوض می‌کردم، اصلاح می‌کردم، لباس می‌پوشیدم و می‌رفتم سر کار روزنامه. به هر حال سه ماه تمام آنجا با این خانم‌ها زندگی کردم و از آن، قصه «ساکن محله غم» را نوشتم.

آقای اعتمادی، عنوان آثار شما عنوان‌های خاصی است. یعنی انگار با فکر قبلی و با حساسیت انتخاب می‌شود. عنوان‌هایی که نخبه‌گرا نیست. این عنوان‌ها را چگونه انتخاب می‌کردید؟ آیا نظر خاصی روی آن داشتید یا یک‌دفعه‌ای به ذهنتان می‌رسید؟ مثلا برای «تویست داغم کن» شاید انبوهی عنوان‌‌های دیگر می‌شد گذاشت که وجهه اجتماعی‌ و مصائب اجتماعی و درد جوان‌ها را که در آن مطرح می‌شود، بتواند در عنوان انعکاس دهد که بعد به آن نقد نشود که این مثلا درباره «رقص تویست» است

من روزنامه‌نویس بودم و همیشه در پی جذب مخاطب، فکر می‌کردم چنین عناوینی مخاطب را جذب می‌کند. یعنی چه «ساکن محله غم»؟ یعنی چه «تویست داغم کن»؟ «کفش‌های غمگین عشق» یعنی چه؟ یکی از روزنامه‌ها راجع‌به تیترهایم نوشته بود که نوشته‌های اعتمادی پست‌مدرنیسم نیست اما عناوین کتاب‌هایش پست‌مدرنیستی است.

پس «ساکن محله غم» را نوشتید. استقبال از آن چگونه بود؟

استقبال از این کتاب، از «تویست داغم کن» هم بیشتر بود. در بعضی محافل علیه کتاب اعتراضاتی شد و یک شکایت علیه من شد به دادگستری که این کتاب ضد مقررات و قوانین اجتماعی است و من را احضار و محاکمه کردند به دو ماه زندان قابل خرید و منع چاپ «ساکن محله غم». البته این اتفاق دو سال بعد افتاد.

یعنی در سال؟

فکر می‌کنم ۱۳۴۳-۱۳۴۴. خبر این محاکمه در روزنامه‌های انگلیسی‌زبان و فرانسوی‌زبان موسسه اطلاعات هم چاپ شد و مخابره شد. بعد از آن کتاب افتاد دست قاچاقچی‌ها. به‌صورت افست چاپ می‌کردند. همین‌طور می‌دادند به بازار و من هم کاری نمی‌توانستم انجام بدهم اما خوشحال بودم که کارم این‌طور شاید بیش از ۲۰۰هزار نسخه از آن چاپ شد.

هیچ‌وقت از نویسندگانی مانند صادق چوبک و نویسندگانی در این رسته هیچ بازخوردی گرفته‌اید؟ یا خبری برسد که فلانی فلان چیز را درباره کار شما گفته؟

نه. اولا من چون روزنامه‌نویس بودم به‌قدری سرم شلوغ بود که در محافل و مجلاسی که این‌ها می‌رفتند، نمی‌رفتم. من ۱۲ ساعت در روز کار می‌کردم. مخصوصا بعد که سردبیر «مجله جوانان» شدم با ۴۰۰هزار تیراژ. باور کنید هشت صبح می‌رفتم گاهی ۱۰ شب از دفتر روزنامه برمی‌گشتم. فرصت اینکه بروم اجتماعات، حتی در خود موسسه اطلاعات، نداشتم. به همین جهت از نظریات آن‌ها آگاه نیستم. فقط یادم است که روزی یکی از خبرنگاران روزنامه که به رادیو و تلویزیون می‌رفت و اسمشان هم آقای ذوالفقاری بود، به من گفت دیروز آقای «فرخ غفاری»، از روشنفکران، من را خواست و گفت می‌گویند یک جوانکی در اطلاعات پیدا شده، ایران را به‌هم ریخته، این را بیاور پیش من. که من گفتم برای این کارها وقت ندارم.

سودای سردبیری، مجله «جوانان»

خواننده‌های قبل از انقلاب

تا چه زمانی نویسنده اطلاعات هفتگی بودید؟ تا بعد از اینکه «ساکن محله غم» را نوشتید هنوز توی اطلاعات هفتگی بودید؟ و بعد از اطلاعات هفتگی؟

بله. در اطلاعات هفتگی بودم و بعد از اطلاعات هفتگی رفتم روزنامه و در روزنامه اطلاعات، صفحه پنج گزارش‌های روز بود که بیشترش را من می‌نوشتم. بعد شدم دبیر سرویس هنری، فرهنگی و ورزشی روزنامه و حدود دو سالی این قسمت بودم. بعد شدم معاون سردبیر روزنامه.

سردبیر هنوز عوض نشده بود؟

در مجله اطلاعات هفتگی سردبیر آقای مهندس کردبچه بود بعد از آقای خامه‌ای هم، سعید وزیری آمد. سعید وزیری در بالندگی استعداد من خیلی کمک کرد. من که آمدم روزنامه، آقای مهندس کردبچه سردبیر روزنامه اطلاعات بود. مرد مسنی بود و در حقیقت معاون سردبیر همه کارها را می‌کرد. سردبیر بیشتر نظارت کلی داشت. من یک روز پیش خودم گفتم که من همه کارهای روزنامه را دارم می‌کنم و من در حقیقت روزنامه را اداره می‌کنم. چرا من سردبیر نباشم؟ راه‌حلی به نظرم رسید. یک نامه به سردبیر نوشتم که کسالت دارم و فشار این کار زیاد است و به سرویس خودم برمی‌گردم و همانجا کار می‌کنم. ایشان نگران شد و دیدم نامه را برداشت و رفت پیش آقای عباس مسعودی. برگشت و من داشتم کار می‌کردم. گوشی زنگ زد. گوشی را برداشتم.
 
آقای مسعودی بود. گفت یک دقیقه بیا اتاق من. آقای مسعودی که شاهد کار همه خبرنگارها و دبیرها و سردبیرها بود، دقت و استعداد من را دریافته بود و همیشه از من حمایت می‌کرد و روابط خیلی صمیمانه‌ای با من داشت. وقتی رفتم اتاقش نامه‌ام دست بود. گفت:«چه کلکی زیر سرته؟» گفتم راستش را می‌خواهید من همه کارهای روزنامه را می‌کنم چرا سردبیر نباشم؟ و این هم از آن کارهایی بود که جوان‌های آن روز نمی‌کردند و من جسارت این را داشتم که خودم بگویم می‌خواهم سردبیر بشوم.
 
آقای مسعودی اول وارفت؛ چون او بود که تابه‌حال سردبیر تعیین می‌کرد نه اینکه یک نفر بیاید بگوید من سردبیر می‌شوم. کمی سکوت کرد و گفت بنشین. نشستم. گفت من هم می‌بینم که تو داری روزنامه را اداره می‌کنی اما یادت باشد روزنامه اطلاعات یک روزنامه نیمه‌رسمی کشور است نه محافظه‌کار. تو جوانی. از زیر دستت یک خبر رد می‌شود. فردا ایراد می‌گیرند که این خبر چاپ شده مملکت را شلوغ کرده‌اید. اگر بگویم سردبیر من یک جوان بیست و شش هفت ساله است می‌گویند تو برای یک روزنامه رسمی با این همه سن، یک جوانک را انتخاب کرده‌ای گذاشته‌ای سردبیر؟ به‌موقعش می‌شوی. برو. من دیدم که تیرم به سنگ خورد. منتظر بودم که به‌هرحال باید سردبیر بشوم.
 
اواخر سال ۱۳۴۴ بود. من حالا به‌عنوان نویسنده جوان‌ها جا افتاده بودم و با مسائل جوان‌ها آشنا شده بودم. دیدم در شرایط فعلی جای یک مجله برای جوانان خالی است. موسسه اطلاعات یک مجله برای کودکان هم می‌داد اما برای جوانان نداشت. یک پیشنهاد نوشتم برای آقای مسعودی که به این دلایل جامعه جوان امروز نیاز به یک مجله دارد و من پیشنهاد می‌کنم که یک مجله به نام جوانان از طرف موسسه اطلاعات منتشر شود.
 
گفتم که ایشان همیشه از فکر نو استقبال می‌کرد. من را خواست و گفت مگر تو نمی‌دانی که ما دوبار مجله جوانان دادیم و هر دوبار تعطیل شد، استقبال نشد. گفتم می‌دانید چرا آقا. گفت چرا؟ گفتم در آن مجلات عده‌ای بزرگسال نشسته بودند و به جوان‌ها می‌گفتند چه بپوشید، چه نپوشید، چطور حرف بزنید و... . من می‌خواهم مجله‌ای برای جوانان منتشر کنم که خود جوان‌ها خطاب به بزرگ‌تر حرف بزنند. بگویند با ما دارید چکار می‌کنید، ما چه چیزهایی لازم داریم، چه چیزهایی می‌خواهیم. این فکر آقای مسعودی را تکان داد. گفت برو طرحت را بنویس.
 
دوبار موسسه اطلاعات سر این موضوع شکسته بود. من طرح خودم را نوشتم، دادم به آقای مسعودی و ایشان تصویب کرد اما یک نکته به ایشان گفتم. گفتم آقای مسعودی چون این مجله حرف‌هایی خواهد زد که تابه‌حال در جامعه نبوده، در جامعه ما همیشه بزرگ‌ها به جوان‌ها گفته‌اند چکار بکنید، چکار نکنید، جوان‌ها وقتی حرف بزنند این‌ها عصبانی می‌شوند. حتی معلمان و استادان و دبیران. چون آن‌ها می‌گویند ما هستیم که می‌گوییم جوانان چکار کنند. علیه من خیلی مبارزه خواهد شد. شما از من حمایت می‌کنید؟ گفت بله. برو من پشتت هستم. ما مجله جوانان را در مهرماه ۱۳۴۵ منتشر کردیم.

تفکر چپ

گریبان ادبیات را گرفته است

جزو مجلاتی هم بود که با استقبال روبه‌رو شد.

مجله دو دوره داشت. اولا برای اولین‌بار من پیش از آنکه مجله منتشر بشود تبلیغ کردم و برای مجله فیلم تبلیغاتی ساختم که در سینماها نشان داده شد. چون عنوان اولین سرمقاله‌ام را گذاشته بودم «ما نسل دیگری هستیم» که خیلی سر و صدا کرد این مقاله و هرکس می‌خواست از من انتقاد کند، از این عنوان استفاده می‌کرد. مجله ساعت هفت صبح منتشر شد و ساعت ۹ صبح نایاب شد. مجله رفت و رفت و رفت تا رسیدیم به ۶۰هزار تیراژ. این را هم بگویم که برای اینکه آقای مسعودی را بیشتر تشویق کنم به انتشار مجله جوانان می‌دانستم که ایشان از موفقیت مجله «زن روز» در مقابل «اطلاعات بانوان» ناراحتند. مجله زن روز تیراژ اطلاعات بانوان را مالیده بود و دو برابر تیراژ داشت و من به ایشان گفتم من تیراژ زن روز را می‌شکنم. خیلی خوشش آمده بود. به هر حال همین‌طور تیراژ ما تا ۶۰هزارتا بالا رفت. ما کارهای جنبی هم خیلی می‌کردیم که هیچ مجله‌ای تابه‌حال نکرده بود. مثلا کنسرت می‌گذاشتیم. مسابقه ورزشی می‌گذاشتیم.

مجله جوانان در آن زمان خیلی به خوانندگان روز و افراد مشهوری که مورد استقبال جوانان می‌پرداخت. رابطه مجله و افراد مشهور چگونه بود؟

در حقیقت می‌توانم بگویم ما آن‌ها را به‌وجود آوردیم. مجله جوانان باعث شد گروه‌های موزیک تشکیل بشود. پیش از اینکه «جوانان» منتشر شود یک گروه موزیک بود به نام «اعجوبه‌ها» که این‌ها در این کاباره‌ها گاهی برنامه‌ای اجرا می‌کردند و هیچ‌کس نمی‌دانست. ما این‌ها را آوردیم رپورتاژ تهیه کردیم و بعد از جوان‌ها دعوت کردیم که اگر گروه تشکیل بدهید ما از شما حمایت می‌کنیم. به‌تدریج انواع و اقسام گروه‌ها ایجاد شد: «بلک‌کتس»، و غیره. بنابراین این‌ها فرزندان مجله جوانان بودند.
 
در خواننده‌ها، یکی از معروف‌ترین‌شان، فقط در تئاتر می‌خواند هنوز مردمی نشده بود. ما اولین رپورتاژ از او را در چهارده‌سالگیش چاپ کردیم و یکهو ستاره کاباره‌ها و سینماها شد. بنابراین اغلب خواننده‌های قبل از انقلاب فرزند مجله جوانان بودند. تیراژ ما همین‌طور می‌رفت بالا و این‌ها می‌دیدند که وقتی یک عکس از این‌ها چاپ می‌شود، ده‌تا پیشنهاد کار می‌گیرند. حتی مثلا بسیاری از رستوران‌هایی که موزیک داشتند، وقتی خواننده‌ای می‌رفت می‌گفت من می‌خواهم اجرا کنم، می‌گفتند چندبار مجله جوانان عکس تو را چاپ کرده.

یعنی خودش شده بود مرجع.

بله. مرجع. چون می‌دانستند که ما از کسی پول نمی‌گیریم و براساس محبوبیت عکس چاپ می‌کنیم و این را دیگران نمی‌دانستند. بنابراین رابطه ما یک رابطه پدر-فرزندی بود و این‌ها خیلی احترام می‌گذاشتند. مجله‌های دیگر می‌خواستند عکسشان را بگیرند کلی ناز و ادا داشتند ولی به محض اینکه مجله جوانان زنگ می‌زدند که عکس بگیریم فورا قبول می‌کردند. چون می‌دانستند اگر یک خبر و عکس چاپ کنیم پرونده‌شان بسته است.

پس «جوانان» تیراژ «زن روز» را زد؟

بله. به علت یک اجتماع عظیم که ما در امجدیه برگزار کردیم، حدود ۳۰هزار دختر و پسر به امجدیه آمدند و برنامه‌های موسیقی اجرا شد و این‌ها. بین سال‌های ۴۶ تا ۴۷. وقتی من به جایگاه آمدم و خطاب به دخترها و پسرها صحبت کردم، ۳۰هزار دختر و پسر هورا می‌کشیدند و تمام هم نمی‌کردند. ظاهرا این موضوع برای مقامات امنیتی مشکل‌زا بود.

فکر می‌کنید به چه دلیل؟

که یک جوانکی آمده و این‌همه آدم دورش جمع شده‌اند و خوب یادم است که آقای امیرانی، که من واقعا از نظر روزنامه‌نویسی قبولشان داشتم و دارم، در «مجله خواندنی‌ها» یک مقاله نوشت که در ایران جوانکی پیدا شده که ادای «گارد سرخ چین» را در می‌آورد. این اتهام وحشتناکی بود. بعد تمام روزنامه‌هایی که صبح منتشر می‌شدند و هیچ اعتباری هم نداشتند، همه شروع کردند به حمله به من. در دبیرستان‌ها معلم‌ها که می‌دیدند جوان‌ها فقط به «جوانان» احترام می‌گذارند شروع کردند علیه ما صحبت کردن. به‌طوری که یک اجماع علیه «جوانان» از جانب بزرگ‌ترها و دولت گرفت و حتی تلویزیون که وارد این کارها نمی‌شد علیه من تبلیغ کرد.
 
تیراژ مجله جوانان شروع کرد به پایین آمدن. تا جایی که به هشت‌هزارتا رسیدیم. آقای مسعودی من را خواست و گفت مجله دارد ضرر می‌دهد و ناچاریم تعطیلش کنیم. من می‌دانستم با تعطیلی نشریه جوانان، اینکه من باز سردبیر شوم برای همیشه خواهد مرد. چون سردبیر نشریه‌ای بودم که تعطیل شده. به ایشان گفتم شما قول دادید از من حمایت کنید. حالا می‌خواهم آن قولتان را به شما یادآوری کنم. سه ماه به من مهلت بدهید اگر در این سه‌ماه من تیراژ را به ۳۰هزارتا نرساندم تعطیل کنید. قبول کردند. من سبک مجله را مقداری تغییر دادم. بیشتر جنبه خبری دادم به آن و داستان‌های عاشقانه خودم را هم شروع کردم.
 
 «ر. اعتمادی»؛ عاشق پیشه‌ی ممنوع القلم

پاورقی‌های عاشقانه را آنجا شروع کردید.

بله. ظرف سه‌ماه تیراژ مجله از ۳۵هزار نسخه گذشت. دوباره شروع کرد به بالا رفتن که رسید به ۴۰۰هزار.

در این مدت کتاب دیگری چاپ نکردید؟

چرا. اغلب پاورقی‌های من بعد از آنکه تمام می‌شد، ناشران می‌آمدند و قرارداد می‌بستند و چاپ می‌کردند. هرکدام ۱۰۰بار، ۵۰بار تجدید چاپ می‌شد.

چاپ مدرن سرگذشت صحرای کربلا، انشعاب در توده، ایدئولوژی چپ که رهایمان نکرد

آقای اعتمادی دو سوال را می‌خواهم از شما بپرسم که در این سیری که آمدیم جلو مغفول ماند. سوال نخست اینکه از ابتدا رابطه‌تان با مسئله مذهب، به هر حال مذهب یک چیز سنتی است که در جامعه ایران وجود سوال دوم، رابطه‌تان با احزاب سیاسی. پرسشی است که خیلی مهم است. تفکرتان درباره نویسنده سیاسی بودن، اینکه یک نویسنده باید دارای یک ایدئولوژی سیاسی خاص باشد، شما در واقع ایدئولوژی سیاسی نداشتید. یک آوانگارد بودید و برای نوآوری آمده بودید.

اول مذهب. من در یک خانواده مسلمان و شیعه متولد شده‌ام اما خانواده ما زیاد تعصب نداشتند. بله همه ما مسلمان بودیم و شیعه. ۱۲ امام را هم قبول داشتیم. بنابراین من هیچ‌وقت مسئله مذهب را به‌صورت خیلی جدی نگاه نمی‌کردم. برداشت من از مذهب همان نماز و روزه بود و مسائل ایام عزاداری. و در این مورد هم کارهایی انجام می‌دادیم که بهتر بشود. مثلا ما فصل عزاداری که می‌شد به‌وسیله نویسندگانی که بودند مثل آقای جلالی، آقای سالور و... ما سرگذشت صحرای کربلا یا «امام حسین (ع)» را به شکل مدرن چاپ می‌کردیم اما اینکه من فکر کنم مذهب دست و بال من را گرفته نه. یعنی مذهب آن زمان با شرایط کنار آمده بود.
 
مذهب را هیچ‌وقت نمی‌بینیم که کاباره‌ها یا سینماها را تعطیل کند یا یک فیلم را. همه آن‌هایی که می‌رفتند فیلم‌فارسی «فروزان» می‌دیدند هم آن‌هایی بودند که سینه هم می‌زدند. همه آن‌هایی که شب می‌رفتند کافه‌های زیرزمینی لاله‌زار از آن‌هایی بودند که دسته‌های عظیم به راه می‌انداختند. مذهب با مدرنیسم کنار آمده بود و بنابراین ما هیچ فشاری در این زمینه نمی‌دیدیم. برداشت من هم همین‌گونه بود. من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که مذهب مانع کار من است و من ضدمذهبم. نه. وارد این قضایا اصلا نمی‌شدیم.

مذهب را هیچ‌وقت مانع کار خودتان نمی‌دیدید و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داشت با شرایط؟

بله با مذهب هم‌زیستی مسالمت‌آمیز داشتم. ما هم در روزهای محترم مذهبی مقاله می‌نوشتیم و بعد که تمام می‌شد، تمام می‌شد. حکومت مذهبی نبود. الآن ما حکومتی داریم که ایدئولوژی‌اش مذهب است و می‌گوید غیر این ایدئولوژی چیزی پذیرفته نیست. این بخش مذهب که ما به‌سادگی برگزار می‌کردیم. اما در مورد سیاسی بودن همان‌طور که گفتم خاطره سقوط مصدق من را از سیاست دور کرد و من وقتی به‌خصوص حزب توده از هم پاشید و سرانشان اعتراف کردند دیگر از نظر من این وابستگی‌شان به شوروی، به همین جهت من همیشه خلیل ملکی و انور خامه‌ای را تحسین می‌کردم.

بابت انشعاب؟

بله. بابت انشعاب. این‌ها بدون ترس از اینکه محبوبیتشان را از دست بدهند و به وسیله عناصر حزب توده که معروف‌ترین روشنفکران و وسیع‌ترین سازمان سیاسی بودند، مورد حمله قرار بگیرند که گرفتند، کار خودشان را می‌کردند. من وقتی کتاب «سیمای شجاعان» جان اف کندی را خواندم، متوجه شدم این‌ها چه آدم‌های مهمی بوده‌اند. در «سیمای شجاعان»، کندی آدم‌هایی را به عنوان سیمای شجاع معرفی می‌کند که علی‌رغم خواست مردم یک ایالت که فلان سد را برپا بکنیم، به آن‌ها می‌گفتند این سد به کشاورزی آسیب می‌زند. مردم چون همه متفق‌القول بودند در برپا کردن این سد، شروع می‌کردند به اذیت و آزار این آدم‌ها، تف انداختن در صورتشان، بیرون کردن بچه‌هایشان مدرسه و آن‌ها هرگز از حرف خود بازنگشتند و سرانجام معلوم شد حرف آن‌ها درست بوده. من دیدم که این دوتا همان سیمای شجاعانی هستند که در جامعه ما هنوز متاسفانه نداریم؛ یعنی کسی روی اعتقادش بایستد. نه اینکه از ترس از دست دادن محبوبیتش کنار بکشد و چشم‌هایش را به روی واقعیت ببندد.

پس از موافقان انشعاب در حزب توده بودید اما هیچ‌وقت به حزب نزدیک نبودید.

نزدیک نبودم چون حزب توده لطمه شدیدی به ادبیات زد. به این مفهوم که حزب توده که یک حزب کمونیستی بود، یک حزب ایدئولوژی بود. ایدئولوژی کمونیستی داشت. ایدئولوژی کمونیستی می‌گوید هر رمان و قصه‌ای که می‌نویسی باید قصه مردم فقیر و محروم باشد و حتی اگر راجع به ثروتمندان می‌نویسی باید از این زاویه ببینی که آن‌ها را نابود کنی. من تابع ایدئولوژی نبودم و معتقدم نویسنده باید فراجنایی و فراایدئولوژی باشد.
 
شما وقتی خودت را در یک چارچوب گذاشتی نمی‌توانی خارج از آن چارچوب فضاسازی کنی. این مشکلی بود که حزب توده به‌وجود آورده بود و هنوز گریبان ما در دست آن فکر است. یعنی شما تمام مجلاتی را که همین امروز به ادبیات می‌پردازند، ببینید، از چهار پنج نفر فقط حرف می‌زنند. در این سال‌ها صدها «احمد محمود» به‌وجود آمده. صدها شاعر به‌وجود آمده که کارهای درخشانی دارند اما فقط سه چهار شاعر و نویسنده که مربوط به حزب توده بودند دیده می‌شوند. چپ در دنیای امروز محو شده ولی ما هنوز به آن‌ها دل‌بسته‌ایم و در ادبیات هنوز گریبان ما را گرفته. هنوز باید چپ باشی تا تحسینت کنند.
 
نه این‌طور نیست. برای آنکه ارزش کار آن‌ها را ببرند بالا، اگر کتاب شما ۱۰ برابر یا ۱۰۰ برابر مخاطب داشته باشد، شما را متهم به عوام‌پسندی می‌کند. من همیشه گفته‌ام اگر عوام‌پسندی چیز بدی است حافظ هم شخصیت عوام‌پسندی است. در خانه هر ایرانی یک حافظ است. پس فردوسی هم عوام‌پسند است که در همه قهوه‌خانه‌ها می‌خوانندش. این چه مزخرفی است که می‌گوییم؟ نویسنده کسی است که مخاطب دارد. امروز شما در آمریکا در مورد نویسندگان می‌خوانید هرگز این عنوان به‌کار نمی‌رود. می‌گویند نویسنده بستلر؛ نویسنده‌ای که آثارش پرفروش است؛ و این یک امتیاز است که گیر هرکسی نمی‌آید. ممکن است من داستانی هم بنویسم که دو سه هزار نفر در کشور به‌به و چه‌چه کنند اما من نویسنده نیستم. من نویسنده هستم وقتی که به نمایشگاه کتاب که می‌روم صف ۲۰۰ نفری تشکیل می‌شود و همه بغلم می‌کنند و می‌بوسند و عکس می‌گیرند.

در واقع این یعنی نویسنده مردم بودن.

نویسنده پرمخاطب. من حتی نمی‌گویم مردم‌پسند. نویسنده پرمخاطب. نویسنده‌ای که سه چهار نسل با آن آمدند. به همین جهت خیلی مرا تحت فشار گذاشتند که از آن نوع ادبیات هم کاری بکنم اما من گفته‌ام این چیزی است که در من است.

انقلاب، آقای دعایی، مطالب حزب‌اللهی، خروج از اطلاعات، ممنوع‌القلمی

به دهه پنجاه رسیدیم و اینکه شما احساس کردید که اتفاقاتی دارد می‌افتد و ممکن است چیزهایی تغییر کند یا خیر؟

من از سال ۵۶ چون در روز حداقل ۲۰۰ – ۳۰۰ جوان به دفتر مجله می‌آمدند و خبرنگاران هم با محافل جوانان ارتباط داشتند، متوجه شدم که شرایط دارد تغییر می‌کند و بنابراین من در کارم هم مقداری توجه بیشتری به این تغییرات داشتم اما وارد سیاست نمی‌شدم چون مجله غیرسیاسی بود اما اتفاقی داشت می‌افتاد اسمش انقلاب بود. یعنی یک کشور درگیر آن شده بود. فقط یک گروه نبودند. باید این را درک می‌کردم.
 
به همین جهت وقتی انقلاب شد ما تغییراتی در مجله دادیم. همیشه معتقدم که مجله را آدم برای دل خودش نمی‌دهد برای مخاطب می‌دهد. این وسط این نکته را هم بگویم؛ انجمن روزنامه‌نگاران جهانی که در شیکاگو است در حدود ۱۵ سال پیش لیستی از موفق‌ترین روزنامه‌نگاران ایرانی منتشر کرد که ۱۰ نفر بودند. یکی از آن ۱۰ نفر من بودم و علت انتخاب‌شدنم جذب مخاطب بود. بنابراین من حالا مخاطبانم را می‌شناختم. طرز فکر مخاطبانم عوض شده بود. بنابراین جامعه در حال انقلاب دیگر به‌دنبال موزیک و خواننده و رقص نیست. جامعه متشنج شده است. من باید مطابق شرایط موجود مجله بدهم. مجله‌ای که اصلا وارد مسائل سیاسی نمی‌شد، حالا ما بخش‌هایی را به این کار اختصاص دادیم.گزارش‌های ما هم خیلی سروصدا کرد و باعث شد تیراژ ما تکان نخورد. در حالی که روزنامه اطلاعات که در روزهای انقلاب به ۸۰۰هزارتا رسیده بود دو ماه بعد از انقلاب شد ۵۰هزارتا.

پس بعد از انقلاب هم در پی ایجاد تغییر بودید؟

بعد از انقلاب، دیدم جوان‌ها را در زمینه موزیک و این‌ها خیلی اذیت می‌کنند و شلاقشان می‌زنند، فکر کردم بروم با آقایانی که کمی روشنفکرترند حرف بزنم. پیش از انقلاب آقای «مکارم شیرازی» مجله‌ای به نام «مکتب اسلام» داشت که فوق‌العاده مدرن بود. گفتم بروم سراغ او. تلفن زدم گفتم من می‌خواهم بیایم با شما مصاحبه کنم. گفت بیایید. من رفتم قم. وقتی در را باز کردم، گفتم سلام، گفت سلام بر ر. اعتمادی نویسنده تویست داغم کن. کتاب را خواندم، بسیار عالی بود ولی فرم ایشان بعدها عوض شد.

شما تا چند وقت بعد از انقلاب در مجله بودید و رفتنتان چگونه شد؟ آقای «دعایی» آمدند بعد از شما.

من یک‌سال و پنج ماه بعد از انقلاب سردبیر مجله بودم و تقریبا می‌توانم بگویم مجله‌ای که به صندوق موسسه پول می‌آورد جوانان بود. کسانی هم که از طرف شورای انقلاب می‌آمدند با من سربه‌سر نمی‌گذاشتند، به‌خصوص که می‌دانستد که من با هیچ جناحی در این حکومت و حکومت قبلی ارتباطی نداشته‌ام. تا اینکه اردیبهشت سال ۵۹ آقای دعایی آمدند و مدیر موسسه اطلاعات شدند.

شما خودتان ایشان را از نزدیک دیدید؟

بله. اولا یک روز آمدند دفتر و با من حرف زدند. یک روز هم تلفن زدند و گفتند شما تشریف بیاورید مقداری با هم صحبت کنیم. در آن جلسه انصافا خیلی از من تجلیل کردند. حتی این واژه را به کار برد که من معتقدم شما ژنی روزنامه‌نویس هستید اما مجله شما مطالب حزب‌اللهی ندارد. یک نفر را معرفی کرد که شش هفت صفحه مجله را به ایشان بدهید. من روزنامه‌نویس حرفه‌ای بودم و حتی آقای مسعودی هم در کار من دخالت نمی‌کرد. یعنی به هیچ‌کس اجازه نمی‌دادم. بنابراین به آقای دایی گفتم یا من را قبول دارید مجله به همین شکل منتشر می‌شود یا خواهش می‌کنم من خیلی کار کرده‌ام و خسته شده‌ام به من یک بی‌حقوق بدهید که بروم ببینم، مطالعه کنم. شاید برگشتم. ایشان خیلی مخالفت کردند ولی بالاخره موافقت کردند. گفتم من نمی‌کنم. حتی برایشان مثال آوردم که ماما که دوتا شد بچه پاره‌پاره می‌شود. این یک ضرب‌المثل است دیگر.

پس به مرخصی بدون حقوق رفتید؟

بله. من به مرخصی بدون حقوق آمدم اما می‌دانید که زمان انقلاب همه آدم‌هایی که به‌نوعی نسبت به گذشتگان حسادت و عقده داشتند پرونده‌هایی درست کردند. یک شورایی در موسسه اطلاعات بود که بیشتر همان توده‌ای‌های سابق بودند، این‌ها یک پرونده دروغین برای من درست کردند.

به چه عنوان؟

یک مورد «اعتمادی در مجله شماره ۶۲۵ با بنی‌صدر خائن مصاحبه کرده» در حالی که آن زمان هنوز بنی‌صدر رئیس‌جمهور نشده بود و محبوب انقلاب بود. تاریخ را نگذاشته بودند. هفت هشت ده‌تا نظیر این‌ها ردیف کرده بودند و آقای دعایی هم، (نمی‌خواهم وارد جزییات بشوم) ما شدیم ممنوع‌القلم و ممنوع‌السفر تا ده دوازده سال.

هیچ‌وقت به دنبالتان نیامدند برای بازداشت؟

چرا. روزهای اول آمده بودند. من را پیدا نکرده بودند ول کرده بودند. بعد از سیزده سال(!) یک آگهی در روزنامه منتشر شد که فلانی در شعبه ششم بازپرسی جلسه محاکمه دارد و اگر نیاید غیابا محاکمه می‌شود.

از سال ۵۹ دوازده سال شما ممنون‌القلم و ممنوع‌الکار بودید.

بله. من تنها نویسنده ممنوع‌القلم آن سال‌ها بودم. چون بعضی‌ها را بعضی کتاب‌هایشان را اجازه می‌دادند بعضی را نمی‌دادند.

به دادسرا رفتید.

با تعریف‌هایی که شنیده بودم دل توی دلم نبود اما وقتی رفتم دیدم آقایی که بازپرس بود خیلی محترمانه برخورد می‌کند و چایی آوردند و بعد آمدند بغل‌دست من نشستند و گفتند من هیئت می‌رفتم اما عاشق مجله شما بودم. داستان جدید چه نوشته‌اید؟ فهمیدم از شانس من آدمی است که همه‌چیز من را می‌داند. پرونده را باز کرد گفت این چیست برایت نوشته‌اند؟ بعد اولی را که برایش شرح دادم و فهمید از روی دشمنی این کار را کرده‌اند گفت جواب‌ها را بنویس. بعد خبرت می‌کنیم. شش ماهی گذشت. آقای دیگری تلفن زد که بیایید. من هم رفتم. یک آقای بسیار محترم خودشان تا جلوی در به استقبال من آمدند و من را به اتاقشان بردند و گفتند آقای اعتمادی من خواننده شما بودم و تمام داستان‌های شمار را هم خوانده‌ام. پرونده را هم دیدم. قبل از اینکه حرف‌های دیگرم را هم بزنم خیالت راحت، رویش نوشتم بایگانی شود.
 
اصلا محاکمه شما در کار نیست. علت اینکه خواستم بیایید این بود که نویسنده محبوبم را ببینم و از شما یک سوال هم بکنم. گفتم سوالتان چیست؟ گفت من ۱۵ روز رفته‌ام موسسه اطلاعات تحقیق کرده‌ام، همه عاشق شما هستند. چکار کرده‌اید؟ من هم جوانم و دوست دارم از جایی که می‌روم، درباره من هم همین‌طور قضاوت کنند. گفتم یک کلمه می‌گویم موفقیت‌ها و شادی‌هایت را با همه تقسیم کنم. بعد گفتم بچه‌ها من خارج هستند و سال‌هاست ندیدمشان. باید سفر بروم. گذرنامه ندارم.

پس در آن ۱۳ سال خانواده را ندیدید؟ اینجا تنها بودید و آن‌موقع هم که ارتباطات تصویری نبود.

بله. دیگر مشکلاتم حل شد و چون من به هیچ جناحی تعلق نداشتم کسی با من کاری نداشت.

سال ۶۱ – ۶۲ از ایران بیرون رفتید؟

رفتم بچه‌ها را دیدم و برگشتم. من همان‌موقع هم که انقلاب شد می‌توانستم بروم. هم ویزا داشتم و هم امکان مالی. اما من سال یک‌بار که یک شماره مجله تعطیل بود یک سفر یا به آمریکا یا به اروپا می‌کردم. آن‌هم برای دیدن روزنامه‌ها و مجلات و چاپخانه‌ها و هیئت تحریریه آن‌ها که ببینم آن‌ها چه می‌کنند و ما چه می‌کنیم و چه باید بکنیم. ولی سر ده دوازده روز به‌قدری دلم برای ایران تنگ می‌شد که برای برگشتن ثانیه‌شماری می‌کردم. پیش خودم می‌گفتم اگر بروم و نتوانم برگردم همانجا دق می‌کنم. بعد این اعتقاد را داشتم که نویسنده مثل یک درخت است که ریشه‌هایش در یک زمین کاشته می‌شود و آنجاست که می‌تواند نیرو بگیرد و شاخ و برگ بدهد.

پایان محدودیت‌ها، مجله «گردون»، «آبی عشق»، اصلاحات، احمدی‌نژاد

بعد از اینکه این محدودیت‌ها برداشته شد کتابی چیزی چاپ نکردید؟

این محدودیت‌ها که برداشته شد یک‌بار مجله‌ «گردون» که یکی از دوستان من به نام «اسماعیل جمشیدی» در آنجا کار می‌کرد و «عباس معروفی» هم آنجا بود، یک خبر کوتاه چهار پنج خطی راجع‌به من نوشته بودند. وزارت ارشاد آن زمان این را دیده بود و زنگ زده بود که مگر اعتمادی ایران است؟ گفته بودند بله ایران است و گفتند بیاید به کتاب‌هایش اجازه چاپ می‌دهیم.
 
من برای اینکه یک کار جدید بکنم، ۱۳ سال هم از ناراحتی دست به قلم نبرده بودم و این جزو اشتباهات بزرگ زندگی من بود، رف ۴۸ ساعت داستان «آبی عشق» را نوشتم و دادم انتشارات دبیر. این کتاب که رفت وزارت ارشاد، مدیر کتاب به من زنگ زد و گفت آقای اعتمادی می‌توانید بیایید ما شما را ببینیم؟ من رفتم. آن آقا که جوان بسیار آگاهی هم بود گفت آقای اعتمادی من دیشب تا صبح نخوابیدم که این داستانتان را تمام کنم. همیشه از این چیزها بنویسید.
 
ضمنا تمام کتاب‌های گذشته‌ات را بیاور ما می‌خوانیم و اجازه چاپ می‌دهیم و بیش از ۱۲ کتاب قبل از انقلاب من را هم دیدند و بدون کوچک‌ترین سانسور، چون من طوری نمی‌نوشتم که سانسور شود، تنها مشکل من با سانسور وزارت ارشاد هم همین است. می‌گویم من چهل سال در این جامعه زندگی کرده‌ام. چهل سال از انقلاب گذشته و می‌دانم به چه چیزهایی حساسیت دارید. من نه ضدشرع می‌نویسم نه ضد عرف. من داستان عاشقانه می‌نویسم ضمنا می‌دانم که نمی‌توانم صحنه‌های آن‌چنانی تصویر بکنم ولی گوش نمی‌دهند. یا روی ر. اعتمادی حساسیت دارند یا دنیایشان... مثلا کتاب «شب ایرانی» را که من دیدم که آقای جمال‌زاده نویسنده معروف آن را تایید کرده و یک صفحه روزنامه اطلاعات راجع به آن مطلب نوشته، می‌گوید خوشگل را از دختر خوشگل بزن. گفتم مادربزرگ من که آفتاب و مهتاب هم صورتش را ندیده می‌گفت بچه‌های خوشگل من بیایید. این خوشگل چه حالتی ایجاد می‌کند؟ این چه مسئله‌ای است که شما را درگیر کرده؟

شما الآن دوباره ممنوع‌الکار شدید. یعنی کارهایتان را یک جاهایی سانسور می‌کنند. در دوره اصلاحات کتاب‌های شما چاپ شد.

بله. کتاب‌ها چاپ شد. کتاب‌های جدیدم هم همان تیراژی که مثلا «عالیجناب عشق» هفده بار تا حالا تجدید چاپ شده. کارهای خیلی خوب دارم که نسبتا به کارهای قبلم خیلی بهتر است که در این مدت تغییراتی در من به‌وجود آمده و مطالعاتی کرده‌ام. تا دوره احمدی‌نژاد. از دوره احمدی‌نژاد تا حالا ما مشکل داریم.

یعنی دیگر ممنوع‌القلم نیستید اما سانسور شدید می‌شوید.

نمی‌گذارند. من الآن شش کتاب دارم.

عملا ایرادتی می‌گیرند که شما به عنوان نویسنده نمی‌توانید قبول کنید.

بله. شش کتاب من آنجا خوابیده.

شش کتاب جدید که تابه‌حال چاپ نشده؟

بله. شش کتاب جدید. از کتاب‌های قدیمم هم اجازه نمی‌دهند.

آقای اعتمادی ارزیابی‌شما از داستان امروز چیست؟

در مملکتی که ۸۰ میلیون جمعیت و لااقل ۴۰ میلیون باسواد دارد، تیراژ کتاب به ۳۰۰تا رسیده و این خیلی خطرناک است. در این میان تصورات غلطی که راجع به ادبیات و نقش رمان در عرصه ادبی ایران وجود دارد عین سم نویسنده‌ها را در فشار گذاشته. ما وارد عصری شدیم که آن نویسندگان بزرگی که سرنوشت یک ملت را تعیین می‌کردند دوره‌شان تمام شد.

پیامبران نویسنده.

واقعا. چون آن‌ها در دوره‌ای بودند که علم و تکنولوژی و دانش آنقدر گسترده نشده بود و یک نویسنده به‌عنوان یک مصلح مطرح بود و می‌توانست اظهار نظر کند اما الآن به‌قدری رشته‌های مختلف وجود دارد که نویسنده نمی‌تواند همه رشته‌ها را فرابگیرد. کتاب از صورت رهبری جامعه خارج شده است. رهبری جامعه را الآن دموکراسی و احزاب و مطبوعات می‌کنند. کتاب امروز یک جنبه سرگرم‌کننده دارد. اگر کتاب بتواند این جنبه‌اش را حفظ کند مورد استقبال قرار می‌گیرد. شما «بست‌سلر»های اروپا و آمریکا را ببینید اغلبشان جنبه سرگرم‌کننده دارند. کتاب وارد بازار عرضه و تقاضا شده. شما امروز کتاب را عرضه می‌کنید و اگر تقاضا برای کتابتان باشد کتاب فروش می‌رود. این تقاضا البته تقاضای معنویت جامعه است. نیاز به سرگرمی و یک‌نوع آگاهی درونی آدم‌هاست. بنابراین ما باید خودمان را از این گرفتاری نجات دهیم.
 

شما می‌بینید سابقا کتاب ابدی بود. اگر کتاب مثل جنگ و صلح به‌وجود می‌آمد ابدی بود. امروز اگر حتی من نوعی کتابی بدهم و شش ماه بعد یک کتاب دیگر بدهم کتاب قبلی می‌میرد. کتاب دیگر ابدی نیست. کتاب با بازار دارد حرکت می‌کند و بنابراین نظر من این است که گریبان ادبیات ایران را از آن ایدئولوژی‌های مرده فرسوده‌ساز خلاص کنند. هنوز با تحقیر از کسی که آثارش چندبار چاپ می‌شود یاد می‌کنند. گویی مردم اصلا نمی‌فهمند، این‌ها فقط می‌فهمند. من امیدوارم روزی برسد که جامعه ایران مثل جوامعی که امروز وجود دارد، من در آمریکا یک کتاب می‌نویسم مردم می‌پسندند و می‌خرند، کتاب دومم را ممکن است نخرند. شانس رو بکند که چند اثر نویسنده فروش برود. ما باید تحولی در ذهنیت جامعه نسبت به ادبیات و رمان به‌وجود بیاوریم.

دو نویسنده ایرانی نامزد جایزه نوبل/حسین قدس نخعی/صادق هدایت / جمالزاده

دو نویسنده ایرانی نامزد جایزه نوبل/حسین قدس نخعی/صادق هدایت / جمالزاده

چند سال است که محافل ادبی ایران از استحقاق ادبیات ایران برای دریافت جایزه نوبل ادبیات حرف می زنند و از نویسندگانی نام می برند که به گان شان شایسته دریافت این افتخار جهانی هستند.

کدام نویسنده های ایرانی به آکادمی نوبل معرفی شده اند؟

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه

انتشارات رامان سخن

ادامه نوشته

انتشارات رامان سخن   

انتشارات رامان سخن

انتشارات رامان سخن ، با هدف چاپ سریع کتب و پایان نامه های اساتید و دانشجویان ارجمند آماده ی ارائه ی خدمت رسانی می باشد.

 

معرفی اجمالی

چاپ کتاب یکی از زمینه های تخصصی فعالیت ما می باشد. با توجه به اینکه این انتشارات  یکی از ناشران فعال تازه كار  در کشور است که با بیش از چاپ 100عنوان كتاب در كم تر از 3 سال   در حوزه های مختلف علمی همکاری مستمر دارد، می تواند در حوزه چاپ کتاب های پژوهشی تراز اول در کشور تمامی علاقه مندان را یاری نماید.  از این روی این انتشارات با تاسیس بخش چاپ کتاب و با ساماندهی سريع خود سعی نموده است در راستای توانمند سازی دانشجویان و محققین در زمینه تالیف کتابهای علمی تخصصی و پژوهشی داخلی و بین المللی و چاپ کتاب ها گامهای ارزشمندی بردارد.

 

فواید و امتیاز های چاپ کتاب

الف: با افزایش تعداد مجلات جعلی و بلک لیست بنظر می رسد چاپ کتاب و تبدیل پایان نامه به کتاب بهترین روش جهت دریافت امتیاز ارتقای علمی اساتید

ب: هزینه ی بسیار پایین چاپ کتاب و تبدیل پایان نامه به کتاب

ج: امتیازات و پوئن های مثبت در آزمون های استخدامی و مصاحبه ی دکتری

د: دریافت امتیازات لازم در مصاحبه ی دکتری برای دانشجویان می باشد.

 

هزینه خدمت:

جهت استعلام هزینه و زمان دقیق لطفا درخواست خود را به همراه تعداد تیراژهای مورد نظر به انتشارات از طریق ایمیل ارسال نمایید تا ظرف کمتر از 2 ساعت کاری پاسخ ایمیل شما ارسال شود.

بصورت عادی برای تیراژ 20 الي 50جلد حدود 850 هزارتومان تا يك ميليون   در نظر بگیرید.

 

مدت زمان چاپ:

40 روز کاری (البته بنا به درخواست مشتری بخاطر تجربه ی بالای انتشارات  امکان کاهش زمان وجود دارد)

تازه‌های نشر قطره در بازار کتاب

رمان "جنگاوران اخترناو" و چاپ دوم مجموعه داستان "اسباب خوشبختی" را به همراه کتابی آموزشی تحت عنوان "داستان‌های مثنوی" منتشر کرده است.

ایلنا؛ نشر قطره به تازگی دو عنوان کتاب در حوزه‌ی ادبیات داستانی ترجمه، منتشر و روانه‌ی بازارهای نشر کرده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ رمان "جنگاوران اخترناو" و چاپ دوم مجموعه داستان "اسباب خوشبختی" را به همراه کتابی آموزشی تحت عنوان "داستان‌های مثنوی" منتشر کرده است.

 

* اسباب خوشبختی

"اسباب خوشبختی" عنوان کتابی‌ست که 4 داستان کوتاه از اریک امانوئل اشمیت را شامل می‌شود. این کتاب که برای دوم منتشر شده است، توسط شهلا حائری ترجمه شده‌اند و داستان‌های اسباب خوشبختی، بازگشت، دستکش و بانوی گل به دست را شامل می‌شود.

در توضیح پشت جلد این کتاب آمده است:

"این کتاب مجموعه ای است از چهار داستان کوتاه اریک ـ امانوئل اشمیت به انتخاب شهلا حائری. دراین داستانها اریک ـ امانوئل اشمیت بار دیگر با ظرافت خاص خود به جست و جو در درون شخصیت ها و روابط انسان ها می پردازد.

گاهی از خوشبختی متزلزل یک زن می گوید، زمانی از غفلت یک پدر، گاهی از نیروی خاطرات و همواره از مرز میان واقعیت و تخیل و حقیقت ودروغ.

از این نویسنده در انتشارات قطره نمایش نامه های عشق لرزه، نوای اسرار آمیز، مهمانسرای دو دنیا، فردریک یا تئاتر بلوار (برنده جایزه پروین اعتصامی سال1392)، خرده جنایت های زناشوهری و مجموعه داستان یک روز قشنگ بارانی ترجمه‌ی شهلا حائری به چاپ رسیده است.

شهلا حائری رمان موفقی نیز به نام بی خود و بی جهت نوشته است که درانتشارات قطره چاپ شده است."

 

* جنگاوران اخترناو

"جنگاوران اخترناو" نام رمانی‌ست از رابرت انسون هاینلاین که توسط پیمان اسماعیلیان ترجمه و در 400 صفحه توسط نشر قطره به چاپ رسیده است. این رمان در مجموعه داستان خارجی شماره‌ی 145 و در مجموعه‌ی داستان جهان و جهان داستان-بزرگسال، دهمین عنوان به شمار می‌آید که زیر نظر شهرام اقبال‌زاده به انتشار رسیده است.

در توضیح پشت جلد این کتاب می‌خوانیم:

"«جنگاوران اختر ناو» داستان سربازی ساده است... سربازی از سده‌ی بیست ودوم. جوان هجده ساله ای مشتاق خدمت که برای آموختن رزم به صف سربازان و جنگاوران مدافع زمین می پیوندد و طی این دوره رابطه‌ی میان وظیفه و بهایی را که باید برای آزادی پرداخت، در می یابد.

او به عرصه‌ی جنگی بین ستاره ای وبرای دفاع از سرزمینش پا می گذارد. در نبردهایی عجیب و باورنکردنی، در برابر دشمنانی بی ترحم و خون خوار و برای زنده ماندن می جنگدـ شاید که وجودش تنها لحظه ای بیش تر سد راه این موجودات برخاسته برای نابودی نژاد بشر و خاستگاهش شود."

* داستان‌های مثنوی معنوی

"داستان‌های مثنوی معنوی" عنوان کتابی آموزشی است که برای فارسی زبانان غیرایرانی و ایرانیان نوآموز تالیف و متشر شده. این کتاب به همت ایرج شهبازی و فاطمه جعفری گردآوری و نگاظته شده و 310 صفحه داد. امید و آرزو، تقلید و تحقیق، دانش راستین، مهربانی و مدارا، گناه و واقع بینی، عشق، جبر و اختیار، پیری و جوانی و... از فصل‌های این کتاب آموزشی به شمار می‌آید که مخاطب را در هر بخش با مثنوی‌های متعددی از مولانا آشنا می‌کند.

در توضیحات پشت جلد این کتاب آمده است:

" مثنویِ معنوی که به حق می توان آن را از بزرگترین شاهکارهای ادبی وعرفانی جهان به شمار آورد، پیام های انسانی و اخلاقی فراوانی در خود دارد که به هیچ مرز وبومی منحصر نمی شود و هر انسانِ حقیقت جویی را، از هر جای جهان، به سوی خود جذب می کند. برای کسانی که با زبانِ فارسی آشناییِ چندانی ندارند، مثنوی دشوار و دیریاب به نظر می رسد؛‌بنابراین لازم است که با رویکرد های نوینِ آموزشی، از نو، به این کتابِ گرامی نگریسته شود و بدین ترتیب کتاب هایی فراهم آید که در عین حال مطالب آن ها سطحی و بی مایه نباشد و از پیچیدگی ها و دشواری های معمول هم به دور باشد، امکان انس گرفتنِ غیر ایرانی ها و نیز ایرانیانِ نو آموز را به آن فراهم می آورد. کتاب حاضر باچنین هدفی تدوین شده است. این کتاب شامل بیست درس، همراه با تمرین هایی بسیار متنوع است. هر درس به یکی از موضوعات مهمِ مثنوی، مثلِ آرزو و امید، تقلید، دوستی،‌عشق،‌نیایش، جبر و اختیار،‌تلاش و توکل، غم و شادی، دانش و معرفت، خودشناسی، فرافکنی،‌جنگ و صلح و مانند آنها که غالباً از مسائل مهمِ‌ زندگیِ‌آدمی نیز هستند، می پردازد. این کتاب که درنوع خود اولین تجربه در زبان فارسی است، می تواند لحظاتی بسیار شیرین و دل انگیز را برای خواننده‌ی ارجمند فراهم‌آورد."

سيدعلي صالحي خواستار حذف نامش از جايزه کتاب سال شد

سيدعلي صالحي در واکنش به انتشار نام و عنوان مجموعه شعرش،”عاشقانه‌هاي بعد از گرگ»، در ليست نامزدهاي مرحله‌ي دوم از جايزه‌ي کتاب سال، ضمن انتقاد از برگزارکنندگان کتاب سال، از آن‌ها خواست که نامش را از ليست خارج کنند.
صالحي طي يادداشتي که در اختيار ايلنا قرار گرفته، انصراف رسمي خود را اعلام کرده است. اين يادداشت به شرح زير است:«پيروي تکاپوي مسئولان جايزه کتاب سال که توسط خانه کتاب (يکي از موسسات اقماري وزارت فرهنگ و ارشاد) اداره مي‌شود، نام تني چند از شاعران معاصر اعلام شده که گويا تازه‌ترين آثارشان به مرحله دوم از اين جايزه راه يافته است. در رسانه‌ها خواندم که دفتر شعر من، يعني «عاشقانه‌هاي بعد از گرگ»، که توسط نشر مرواريد منتشر شده، نيز پسند داوران آمده است.لازم به اشاره است که من ابداً در جريان اين مساله نبودم. پيش‌تر از اين نيز اعلام کرده بودم (سر جايزه نيما) که هيچ تمايلي به شرکت و يا قبول اين‌گونه جوايز ندارم. اما حيرت اينجاست که مسئولان و داوران، خود مي‌دانند که اين شکل از برخورد؛ اساساً کنشي حرفه‌اي به حساب نمي‌آيد.باري؛ من با پاي خود به ضيافت کتاب نيامده‌ام که حالا انصراف دهم اما اين حق فرهنگي من است که اعتراض کنم. اين اقدامِ بي‌دعوت و بي‌اجازه؛ آن‌هم از کسي که مثل من مستقل است و بر کناره مي‌رود؛ خطاي هدفمندي‌ست که به آزمونش نمي‌ارزد. لطفاً نام مرا از اين ليست خارج کنيد.» در ميان نامزدهاي کتاب امسال، نام شاعراني مانند سيدعلي صالحي، احمدرضا احمدي و رضا چايچي ديده ميشود. از ناشران هم ققنوس، ثالث، مرواريد، هرمس و... دارند حضور دارند. هيات داوران سي‌ويکمين دوره از جايزه‌ کتاب سال جمهوري اسلامي ايران، ليست راه‌يافتگان به مرحله‌ي دوم از اين جايزه را در حوزه‌ها و بخش‌هاي مختلف معرفي کردند.در ميان اين نامزدها نام‌هايي ديده مي‌شود که سال‌ها بود جايي در ميان ليست نهادهاي رسمي فرهنگي و جوايز دولتي نداشتند.

اطلاع رسانی متفاوت در برگزاری نمایشگاه کتاب

معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران گفت: علاوه بر مطبوعات و صدا و سیما، بنرهای اطلاع رسانی را در اقدامی فرهنگی صرفا بر روی پل های عابر پیاده و بیلبردهای تبلیغاتی نصب کردیم تا چهره شهرها نازیبا نشود.

 به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه مازندران عباس زارع در جمع خبرنگاران اظهار داشت: برگزاری نمایشگاه کتاب، فرصت مناسبی است تا دوستدارن و اهالی کتاب، از تازه های کتاب برخوردار شوند.

وی با اشاره به اینکه کتاب های نمایشگاه با تخفیف 40 درصدی ارائه می شود، افزود: تلاش کردیم برای همه گروه ها و اقشار در نمایشگاه کتاب داشته باشیم.

زارع با بیان اینکه بیش از 40 هزار عنوان کتاب در این نمایشگاه در معرض دید علاقه مندان قرار گرفته است، ادامه داد: بیش از 300 ناشر در این نمایشگاه حضور یافته اند.

وی با اشاره به نحوه اطلاع رسانی درباره نمایشگاه کتاب، اظهار داشت: علاوه بر مطبوعات و صدا و سیما، بنرهای اطلاع رسانی را در اقدامی فرهنگی صرفا بر روی پل های عابر پیاده و بیلبردهای تبلیغاتی نصب کردیم تا چهره شهرها نازیبا نشود.

معاون فرهنگی ارشاد با اشاره به اینکه نقش کتاب در پیشرفت جوامع هیچ کس پوشیده نیست، تصریح کرد: دین ما، دین کتاب است و مفتخریم پیرو پیغمبری هستیم که کتاب را به عنوان معجزه آورده است.

زارع با بیان اینکه گسترش کتاب خوانی در بین اقشار مختلف جامعه، از اهدافی است که پیگیری می کنیم، ادامه داد: افزایش میزان مطالعه، افزایش آگاهی مردم را به همراه دارد و می تواند بسیاری از معضلات و  مشکلات اجتماعی را کاهش دهد.

کتاب های پرفروشی که بازاری نیستند

قرار نیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها را تنها از منظر بازار به شما معرفی کنیم؛ چه اگر بنا بر این باشد، هرهفته عناوینی مشابه را از ادبیات عامه‌پسند و ترانه‌های کودکانه خواهید شنید که در این صورت گزارش ما، شکل فاکتور به‌خود می‌گیرد و هر هفته به تکرار مکررات خواهد انجامید.
روزنامه شرق: قرار نیست پرفروش‌ترین کتاب‌ها را تنها از منظر بازار به شما معرفی کنیم؛ چه اگر بنا بر این باشد، هرهفته عناوینی مشابه را از ادبیات عامه‌پسند و ترانه‌های کودکانه خواهید شنید که در این صورت گزارش ما، شکل فاکتور به‌خود می‌گیرد و هر هفته به تکرار مکررات خواهد انجامید.

بنابراین تلاش می‌کنیم در این بخش کتاب‌هایی را معرفی کنیم که هم جنبه پرفروش داشته باشند و هم واجد کیفیت و تازگی.

ادامه نوشته

«اسلام و حقوق عمومی: مطالعات کلاسیک و معاصر»

شبکه ایران / کتاب «اسلام و حقوق عمومی: مطالعات کلاسیک و معاصر 'Islam and Public Law ' دربردارنده مجموعه مقالاتی در ارتباط با موضوع اسلام و حقوق عمومی در مطالعات حقوق اسلامی است.

ادامه نوشته

کتاب‌هایی که محمدعلی سپانلو توصیه می‌کند


محمدعلی سپانلو خواندن چند کتاب را به جوانان اهل ادبیات توصیه می‌کند.

به گزارش شهرکتاب اینترنتی، این شاعر پیشکسوت به ایسنا، گفت: نمی‌گویم این کتاب‌ها محبوب من هستند، اما به جوانان اهل ادبیات توصیه می‌کنم این‌ها را بخوانند:
«گنج و گنجینه» (نثر - شعر) اثر ذبیح‌الله صفا،

«از صبا تا نیما» نوشته یحیی آرین‌پور،

«بازآفرینی واقعیت» که خودم نوشته‌ام،

«شعر نو، از آغاز تا امروز» نوشته محمد حقوقی

و «هزار سال نثر پارسی» اثر کریم کشاورز.

او در ادامه یادآوری کرد: خواندن این کتاب‌ها اطلاعات عمده‌ای درباره ادبیات ایران به دست می‌دهد.

30 سال داستان‌نویسی شجاعی

انتشارات کتاب نیستان،‌ گزیده 30 سال داستان‌نویسی سید مهدی شجاعی را در قالب 5 مجموعه داستان مستقل با موضوعات دفاع مقدسریال‌ اجتماعی،‌ طنز،‌ ادبیات دینی و ... منتشر کرد.



سیدمهدی شجاعی

انتشارات کتاب نیستان گزیده 30 سال داستان‌نویسی سید مهدی شجاعی نویسنده نام‌آشنا و متعهد ادبیات داستانی را در قالب 5 مجموعه مستقل منتشر کرد  این مجموعه‌ها که شامل آثار دهه 50،‌ 60‌و 70 این نویسنده است،‌ پیش از این در قالب مجموعه‌های دیگر منتشر شده‌اند،‌ اما اینک به طور مستقل و موضوعی منتشر می‌شوند.

«ضریح چشم‌های تو»‌، «ضیافت»‌، «دوکبوتر،‌ دو پنجره،‌ یک پرواز»،‌ «از نیستان و دیگرستان»‌، «امروز بشریت» عناوین این 5 مجموعه را شکل می‌دهند.

«ضریح چشم های تو» اثری است که شجاعی در فراق سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی تألیف کرده است،‌ قلم شجاعی در این اثر نرم و گیرا است و ارزش‌های مورد تأیید نویسنده در متن مشاهده می‌شود.این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه از سید مهدی شجاعی که گزیده‌ای از داستان‌های تالیف شده توسط شجاعی در دهه شصت است.

رامان سخن به شما کمک می‌کند تا نوشته‌های خود را چاپ و بفروش برسانید.



ادامه نوشته

مونرو در صدر شهر کتاب

برنده شدن آلیس مونرو نویسنده کانادایی در جایزه ادبی نوبل امسال، تاثیر زیادی در فروش کتاب‌هایش در ایران و فروشگاه مرکزی شهر کتاب داشته است.

ادامه نوشته

مروری بر کتاب خاطرات عسگراولادی


کتاب «خاطرات حبیب الله عسگر اولادی» تألیف سیدمحمد کیمیافر یکی از کتاب‌هایی است که مرکز اسناد انقلاب اسلامی در حوزه خاطرات مبارزان انقلاب اسلامی منتشر کرده است. به مناسبت درگذشت این این شخصیت صاحب نام انقلاب اسلامی مروری داریم بر کتاب خاطرات وی.

مروری بر کتاب خاطرات عسگراولادی

خاطرات مرحوم عسگراولادی از این جهت که مشتمل بر حوادث سال‌های آغازین دهه بیست تا سال 1343 می‌باشد، بسیار جالب و حائز اهمیت است. این خاطرات به دلیل حضور خود راوی و شرح مشاهداتش از وقایع بسیار مهم بوده، بیان جزئیات ویژگی خاصی به آن می‌بخشد، این خاطرات همچنین از این جهت که نحوه شکل‌گیری و تأسیس یکی از مۆثرترین گروه‌های اسلامی در پیشبرد انقلاب یعنی هیأت‌های مۆتلفه و بیان شرح دقیق دستگیری و دادگاه اعضای مۆتلفه بسیار مهم است که می‌تواند برای محققان و پژوهشگران منبع موثق و معتبری به شمار آید.

ماجرای خاطرات این مبارز در کتاب با مطرح شدن حضرت امام به دنبال طرح لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال 1341 و در گذشت آیت‌الله بروجردی به روزهای انقلاب گره می‌خورد که به دنبال آن حبیب الله عسگراولادی و نمایندگان تعدادی از هیأت‌های مذهبی موجود در تهران، به سمت حضرت امام (ره) گرایش پیدا کردند.

ادامه نوشته

هم اندیشی هفته كتاب

ششمین و آخرین نشست ستاد برگزاری هفته کتاب با حضور محمد اللهیاری، دبیر اجرایی بیست و یکمین دوره هفته کتاب و جمعی از مسوولان فرهنگی و ناشران در ساختمان فجر برگزار شد.

ادامه نوشته

در هفته کتاب امسال چه می گذرد؟

نشست خبری بیست و یکمین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، صبح دوشنبه 20 آبان با حضور محمد اللهیاری فومنی، دبیر هفته کتاب در محل معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.

ادامه نوشته

گفت‌وگو با تاریخ

نگاهی به کتاب های پرفروش هفته نشان می دهد تاریخ و خاطرات هنوز از پرفروش‌های بازار کتاب هستند.

ژاپنیات ایرانیان در عصر تجدد
خاطرات تاج‌الملوک

به‌تازگی متن یک مصاحبه شفاهی با تاج‌الملوک، همسر دوم رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی، که با بنیاد تاریخ شفاهی ایران در لندن انجام شده، در قالب کتاب به بازار آمده و زوایایی از زندگی شخصی رضاشاه و اتفاقات آن روزهای ایران را گشوده است. اگر از بحث درباره صحت‌وسقم روایت‌های شفاهی و وجود یا نبود اغراض شخصی در روایت‌های اینچنینی بگذریم، باید بگوییم که لحن تاج‌الملوک از یک‌سو و نسبت همسری او با رضاشاه و مادری‌اش با محمدرضا از سوی دیگر، باعث شده تا این‌بار تاریخ این خانواده را از زاویه دیگری بخوانیم. او در خانواده پهلوی هم زن بوده، هم همسر و هم مادر؛ و همین مساله خاطراتش را چندوجهی و بااهمیت می‌کند. فارغ از اینکه چه مقدار از کتاب به دستور ارشاد حذف شده و چقدر از آن به دست ما رسیده، می‌توان آن را جزو آثاری دانست که این روزها علاقه‌مندان تاریخ را به خود جلب کرده است. کتاب به‌کوشش مصطفی اسلامیه در 135صفحه منتشر شده است.

ادامه نوشته

محبوب‌ترین کتاب های روایت فتح

زندگی‌نامه‌ها و خاطرات «شهید بابایی، شهید چمران، شهید دقایقی، حمید باکری، شهید زین‌الدین، شهید مدق و شهید همت» پرفروش ترین‌های انتشارات روایت فتح در 6 ماه نخست سال 92 هستند.

ادامه نوشته

نقد «فرزند ايران» با حضور كزازي

مهر: كتاب «فرزند ايران» نوشته ميرجلال‌الدين كزازي روز سه‌شنبه 22 مرداد با حضور نويسنده در مركز فرهنگي شهر كتاب مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد. ميرجلال‌‌الدين كزازي، استاد زبان و ادبيات فارسي كه آثار متعددي درباره‌ ادبيات كلاسيك فارسي نوشته است، در اين اثر خود، داستاني بر پايه‌ سرگذشت فردوسي نوشته كه «فرزند ايران» نام دارد. اين كتاب، نشان‌دهنده‌ زندگي فردوسي به دور از افسانه‌هاي بي‌پايه و در قالب داستان بلند است كه از نوجواني فردوسي آغاز مي‌شود و با سرايش داستان‌ها و فرجام شاهنامه فردوسي پايان مي‌‌گيرد. نشست هفتگي شهر كتاب روز سه‌شنبه 22 مرداد از ساعت 16:30 به نقد و بررسي كتاب «فرزند ايران» اختصاص دارد كه با حضور ميرجلال‌الدين كزازي و قدرت‌الله طاهري در مركز فرهنگي شهر كتاب واقع در خيابان شهيد بهشتي، خيابان شهيد احمد قصير (بخارست)، نبش كوچه سوم برگزار مي‌شود. ورود به اين نشست، براي علاقه‌مندان آزاد است.

رمان کوتاه «سرزمين کاج‌های نوئل» ترجمه فريده اشرافي منتشر مي شود

فريده اشرفي به تازگي ترجمه رمان کوتاه «سرزمين کاج‌های نوئل» نوشته سارا اورن جوئت، ‌نويسنده کلاسيک امريكايي را به پايان برده‌، که قرار است در قالب مجموعه رمان‌هاي کلاسيک نشر به‌نگار منتشر شود. او گفته: اورن جوئت از‌نويسندگان امريكا در قرن 19 به شمار مي‌رفت و داستان اين اثر او نيز درباره زني است که به تنهايي از انگلستان به امريكا سفر مي‌کند و در طول داستان براي مخاطب از ديده‌هاي خود در چنين سفري سخن به ميان مي‌آورد.

آرشیو جامع نرم افزار های معماری

اگر از جستجوی طولانی مدت برای یافتن نرم‌افزارهای ارزشمند معماری و خرید تک‌تک نرم‌افزارها به صورت جداگانه خسته شده‌اید؛ گروه بر بالهای کتاب یک فرصت استثنایی برای شما فراهم نموده است. اینک با بسته ای شامل بیش از ۲۷ گیگابایت از بهترین و پرکاربردترین نرم‌افزارهای معماری مورد استفاده توسط معماران سراسر جهان در خدمت شما عزیزان هستیم.
در گردآوری بسته نرم‌افزارهای معماری تلاش کرده‌ایم تا هرآنچه که مورد نیاز یک آرشیتکت در دنیای امروزی است را ارائه دهیم. با خرید این بسته شما یک مجموعه‌ منحصربه‌فرد شامل ۳۰ نرم‌افزار مهم و کاربردی معماری، برای رفع تمامی نیازهای خود در هر زمینه خواهید داشت.
 
ادامه نوشته