جنگ و صلح/ تولستوی
جنگ و صلح
«چنان بودم که دوست داشتم دنیا مرا بشناسد و دوست بدارد و مرا به نام بنامد و طنین نامم هر کسی را تحت تاثیر قرار دهد. دوست داشتم جهانیان گرد من حلقه زنند و به خاطر چیزی، از من سپاسگزاری کنند.» این آرزوی «تولستوی» در جوانی بود و دیری نپایید که به آن رسید. مردم در هیات دسته جات مشتاق و علاقه مند، از سراسر جهان، خود را به روستای «سیاسنایا پولیانا» (زادگاه تولستوی) می رساندند تا او را ببینند و به خاطر آثارش از او تشکر کنند؛ به خاطر داستان ها و رمان هایش، به خاطر «آنا کارنینا»، به خاطر «جنگ و صلح»، پیرمرد از آنها استقبال می کرد چرا که خود می دانست چه کرده است و به هیچ وجه اهل تواضع و تعارف نبود.

چاپ كتاب/ مراحل چاپ كتاب/ جاپ كتاب ارزان/ انتشارات رامان سخن/ چاپ دستنوشته/ چاپ پايان نامه
انتشارات رامان سخن
برای تهیه کتاب های خود با ما در ارتباط باشید كانال كتاب ياب https://telegram.me/ketabyabpu
وقتی درباره «جنگ و صلح» از او می پرسیدند، دستی به ریش سفیدش می کشید، نگاهی نافذ به پرسش کننده می انداخت و می گفت: «تواضع به کار، باید گفت این یه کاری هست شبیه ایلیاد.» قطعا «تورگنیف» چنین چیزی در «جنگ و صلح» دیده بود و الا او را «نویسنده بزرگر روسیه» نمی دانست. اما سخن «گورکی» درباره «تولستوی» تامل برانگیزتر است: «همیشه وقتی او را نگاه می کنم، در او چیزی می بینم که وادارم می کند فریاد بزنم: چه مخلوق شگفت انگیزی بر کره زمین زندگی می کند.» رمان «جنگ و صلح» را بهتر است با ترجمه سروش حبیبی بخوانید.
این وبلاگ در تاریخ19-04-1393 در پایگاه ستاد ساماندهی ثبت گردیده